-
361 تلفن ثابت
دوشنبه 2 بهمنماه سال 1391 11:12
دیروز یه تلفن ثابت به گوشی همسری زنگ زد که ناشناس بود ، جواب داد ، شوهرخواهری بود ، گفت برامون تلفن کشیدن، وای انقدر خوشحال بود. خواهری و شوهرش داشتن میرقصیدن ، انگار سال42 بود! ما هم خیلی خوشحال شدیم از دست این دوری تلفنی و مکالمات کوتاهه موبایلی به ستوه اومده بودیم دیگه. دیروز همش بشون میگفتیم شما احیاناً خونتون آب...
-
360 موافقت اصولی :)
شنبه 30 دیماه سال 1391 11:46
امروز بعد از کلی رفت و آمد به تهران و تماسهای مکرر و مداوم کارمون بالاخره به یه جایی رسید و خوشحالیم... ولی بگو چند ملیون پول ریخیتیم به این حساب و به اون حساب تا به اینجا رسیدیم، بخدا آخرسالی کفگیرمون بدجور به تهِ دیگ خورده خو خلاصه اومدم اینو بگم و برم دیشب جشن عقد دوست همسری ( مص. پی)بود ، باحال نبود ولی ما...
-
359 گذری بر کودکیها
چهارشنبه 27 دیماه سال 1391 09:02
احساس میکنم وظیفه دارم بنویسم. برای خودم ،برای دی ماه 92 که با ذوق برمیگردم و دنبال خاطرات این روزا میگردم . انگار مسئولم که بنویسم! زمستون رو دوست دارم همیشه یاد ارامش میوفتم یاد خونه پدری و جمع شدن دوربخاریو دعوا باخواهری که پای کدوممون به بخاری نزدیک تر باشه و من با کلک همیشه کف پامو میچسبوندم به بخاری، بعدها...
-
358
سهشنبه 19 دیماه سال 1391 08:58
از 2 تا دایی که خدا بهم داده یکیشون از وقتی که من نبودم به تنهایی و دست خالی مهاجرت کرد(پناهنده نشد) و هر سال یا دوسالی یه بار به ایران سر میزنه ، از ماجراهای زندگیش واینکه با هیچ رفت و الان یه مهندس قابله و اینکه چند تا شرکت توی آلمان و دبی داره نیاز نیست خیلی تعریف کنم ، با ازدواج با همکلاسی آلمانیش صاحب یه پسر شد...
-
357 سریال و the american music awards 2012
شنبه 16 دیماه سال 1391 18:28
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 دوست دارم بنویسم ولی از چی و از کجا نمیدونم. اوضاع اقتصادیمون هیچ خوب نیست و بدمدل تو فکریم .... درپناه تو دیشب تموم شد و من کلی دلم گرفت، اصلا شبا وقتی میخواستم برم خونه انگار هدف داشتم ، نه که برا اولین بار بود میدیدمش!!!!!!!!!!!ولی لحظه لحظش برام خاطره بود و...
-
356 سال دوهزار و سینزده!
دوشنبه 11 دیماه سال 1391 16:49
تحویل سال ِ 1+2012 مبارررررررررررررک امروز نتیجه دوره ای رو که رفته بودم رو برام اس ام اس کردن، نوشته بود: نمره : 97 (100نمره بود) نتیجه: عالی نامردی نکردم مسیجشو برا کل خاندان فوروارد کردم!!!!!!!!!!!!!!!
-
355 در پناه تو
شنبه 9 دیماه سال 1391 21:52
یه هفته کلاس و رفت و آمد و بیخوابی تموم شد ،به اون بدی و استرسی که داشتم نبود ولی اصلا راحت نبود . ۴ تا هفته دیگه بازم هست که باید سعی کنم به راحتی برام بگذره امسال هم داشتم مثل پارسال روضه مامان رو که سه روزه از دست میدادم چون ساعت ۳ بعدازظهر شروع میشد و من ۸ میرسیدم خونه که اون دیگه تموم شده بود ولی خداروشکر چون...
-
354 زمستون
جمعه 1 دیماه سال 1391 21:13
رسیدن ِ زمستون مبارک........ دارم فردا میرم اهواز کلاس، یه هفته از 8 صبح تا 4 بعدازظهر ، باید 5 صبح راه بیفتم. برام دعا کنین. دوری همسری برام سخته :(
-
353 یلدا
پنجشنبه 30 آذرماه سال 1391 17:49
یلدای 91 مبارک
-
352 جای خالی پاییز!
پنجشنبه 30 آذرماه سال 1391 09:19
کلاً تو سن 26سالگی دارم یاد میگیرم که قدر لحظه هام رو بدونم، نمیتونم ولی سعی میکنم پاییز گذشت و داره سال 91 به فصل آخرش میرسه که اونم مثل برق و باد میگذره. تا آخرامسال دوران سختی رو پیش رو دارم که اگه باموفقیت بگذره 80% خیالم راحت میشه ازبابت دفتروشاید،شایدبرای بچه دارشدن تصمیم بگیریم زمستون خوب و قشنگی رو آرزو دارم...
-
351 یلدای پیش رو (2)
چهارشنبه 29 آذرماه سال 1391 09:36
دیشب در حین پختن کیک یک تخم مرغی بودم که پدرشوهرمهربون زنگ زد و خبر از دعوت کردن جمیع خانواده توسط عمه همسری واسه شام شب یلدا رو داد ،که باورم نمیشد آخه از 5،4تا عمه و عموی همسری تا الان کسی ما رو واسه شام و ناهار دعوت نکرده تو این 5سال زندگی مشترک! خلاصه در پوست خود نمیگنجیم فقط یه مسئله میمونه ، اونم اینه که این عمه...
-
350یلدای پیش رو
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 11:47
تو راه برگشت از تهران از جاده ساوه اومدیم و انار خریدیم چه انارایی وای خیلی گنده و قرمز هستن ، یکیشون رو خوردیم بقیشم مونده واسه شب یلدا دوست داشتم خونه مامان جمعه شیم که خانم گفتن ما قراره بریم خونه مادربزرگ ، احتمال 90درصد خونه خودمون هستیم و یلدا رو میگذرونیم ولی 100درصد به خواهری اینا میگیم بیان پیشمون ، خدا کنه...
-
349
دوشنبه 27 آذرماه سال 1391 10:27
همسر ساچلی رفت، گناهی دخترش......... بچه هایه سوال اگه یه اهدا کننده منطبق پیدا میشد ، کا به اینجا نمیکشید؟
-
348 خرچنگ خورون !
شنبه 25 آذرماه سال 1391 11:22
با دیدن آشپزی های جیمزآشپز تو شبکه "می شف" که هی خرچنگ درست میکرد به طرق مختلف ، همسری هی دوست داشت بخوره و من میگفتم حرامه و این حرفا . تا اینکه رفتیم آبادان و به وفور بود! همسری و شوهرخواهری آخرش خریدن. فروشنده پاکشون کرد و آوردیمشون خونه. تا اینکه بعد از سفر ما به تهران ،واسه پنجشنبه همسری زنگ زد به...
-
347 تهران دو روزه و عکسای آبادان
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1391 08:38
لنج پهلو گرفته صبحانه بین راهی آش خوشمزه : ناهارمون مرغ درسته اینم یه عکس دیگه از ساحل خیلی خوشکل و اسکله و لنج : این پایینی ها دیگه ماله آبادان نیست ......آخه خریدامون هنوز خونه خواهری موندن. کادوی خونه نویی همسایه اگه گفتین چقدر خریدم ؟ فنجونایی که منو همسر عاشقشون شدیم اینا رو هم خوب گرفتیم : بنفشه ماله منه ،...
-
346 سفر به آبادان
یکشنبه 19 آذرماه سال 1391 09:21
قرارمون با مامان اینا و خواهری جمعه صبح بود که مامان اینا به خاطر نیومدن برادری کنسل کردن ، بازم ما موندیم خواهری و شوهرش 4و نیم صبح بود همسری رفت واسه خرید آش برا صبحونه، 5 و اینا بود به سرعت نور حاضر شدم خواهری اینا دم در بود. پیش به سمت آبادان ، شهر وفاست ، غروباش چه با صفاست ..... مسیرش 4 ساعتی بود. حدود 8 بود...
-
345 نت
دوشنبه 13 آذرماه سال 1391 17:26
اگه یه روز نیام وبلاگستان ، انگار از دنیام دور بودم، اگه یه روز سر نزنم انگار تو بیخبریم ، اگه یکی از دوستام حتی اونایی که منو نمیشناسن و نمیخونن ، یه مدت ننویسن بشون فکر میکنم که کجان! تو گیر و دار زندگی ماشینی فامیلای ما هم شدن دوستای وبلاگی، ما ها هر روز از حال هم خبر داریم که شاید از نزدیکانمون انقدر باخبر نباشیم...
-
344 روزمرگی
یکشنبه 12 آذرماه سال 1391 18:01
پنج شنبه خواهری و همسرش با دو تا ماهی قزل و منقلشون اومدن خونمون و ما هم یه غذای سبزیجاتی داشتیم، خوردیم و گپ زدیم. خوش گذشت جمعه به تمیزکاری گذشت و خونه مرتب شد دلم یه پاییز بی دغدغه، خونه موندن ، بخاری روشن کردن، و آشپزی و قل قل غذا و بافتنی میخواد تو این هوا، دلم یه خیال راحت میخواد........ چند روز دیگه بازم باید...
-
343 سفرنامه و عکسهاش
سهشنبه 7 آذرماه سال 1391 18:06
اول از چهارشنبه یکم آذر روز تولدم شروع کنم، که از صبح همسری رفت بیرون و حتی یه تبریک هم بهم نگفت ولی ظهر که رفتم بالا دیدم یه سولاردوم ال جی خوشکل رو اوپن آشپزخونمون جا خوش کرده بسیار بسیار سوروپرایز شدم و ازش تشکر کردم و گفتم واقعا انتظار همچین هدیه گرون قیمتی رو نداشتم(1و80 تومن) خلاصه که عاشقش شدم و دارم هر روز ازش...
-
342 سفرکوتاه
جمعه 3 آذرماه سال 1391 01:06
یهویی وقتی ما توی فروشگاه بودیم خواهری زنگ زد و گفت تو پیتزا سراییم بیاید اینجا رفتیم و برنامه یه مسافرت برا ۳روز تعطیلی ریخته شد....
-
341 تولدم مبارک و سالگرد عقدمون
چهارشنبه 1 آذرماه سال 1391 00:15
چه زود ۱ آذر ۱۳۹۱ اومد و چه زود ۲۶ سالم تموم شد و چه زود ۵ سال از روز قشنگ عقدمون گذشت..............
-
برای خودم
دوشنبه 29 آبانماه سال 1391 18:12
-
339
چهارشنبه 24 آبانماه سال 1391 11:24
دو روز بود که سوختگی دستم به سطح رسیده بود و التهاب ودرد داشتم . دیشب یکی از همسایه ها تماس گرفت و دید که حال ندارم آخرش گفت میخوایم بیایم پیشتون گوشی گذاشتم همسر میگه وای من حوصله ندارم. میگم مگه من گفتم بیان؟ خودت که حال و روز منو میدونی. اومدن بد نبود. بفرمااید شام رو هم باهاشون دیدیم، نوبت اون رستوران داره بود که...
-
338 خیانت کثیف !
سهشنبه 23 آبانماه سال 1391 10:53
اهنگ مردم معین رو گذرا تو pmcدیدیم خیلی خوشم اومد ، حرف روزگار ماست! هوا بارونیه و دونفره و ما محکوم به کاریم و بی استراحتی....... مامان قرار بود از نمایشگاه مبلی که دایر شده بود اینجا که انقد بابا این دست ، اون دست کرد که دخترحاله رفت همونو واسه جهازش خرید طفلی مامان با گوشیش ازشون عکس هم انداخته بود. تازه نمایشگاه...
-
337 عکسای باقی مونده
جمعه 19 آبانماه سال 1391 20:36
یه علت طولانی بودن پست بفرمایید ادامه مطالب: عینک عزیزم که 37تومنم فرمش شد و شیشه هاشو 3تومن با تخفیف بهم داد :) این دمپایی کوچولوها رو تو سوپری دیدم عاشقشون شدم هیچ خاصیتی هم ندارن مانتوهای جدید که با خواهری بازار رفته بودیم و خریدیم . خواهری آبیه اون مشکیه رو داره. کیک شکلات عالی که از مطبخ تیلا جون پختم . از ذوق...
-
336
پنجشنبه 18 آبانماه سال 1391 17:06
رفتیم و برگشتیم نتیجش بد نبود خیلی خستگی داشت من که پادرد بعدش خیلی خیلی اذیتم کرد بعد از کارمون رفتیم 15خرداد یکم خرید کردیم بعدم علاف تو راه اهن تا برگردیم فردا صبحش هم که 7 رسیدیم و 8 دفتر بودیم! بلیت هواپیما هم که گرون شده و خیلی ها فعلا قیمت براشون زیاده ولی کم کم جا میوفته! شهرما تا تهران از 58200 شده...
-
335
شنبه 13 آبانماه سال 1391 17:25
ساعت 7امشب داریم با همسری میریم تهران. یه روزه. واسه یه کاری. خداکنه کمی پیش بره کارمون انرژی مثبت لطفاً
-
334 غدیر91
جمعه 12 آبانماه سال 1391 20:59
عید غدیر خجسته باد
-
333اقتصاد ویران
چهارشنبه 10 آبانماه سال 1391 10:29
چرا حالا که پول تو زندگیا اینقدر مهمه و کاربردی و گذشته و حال و آینده آدما باش رقم میخوره و سرنوشتشون ، تو مم لکت ما همه چی حکم طلا رو پیدا کرده میخوای یه آبنبات بخری چک میکنن تو نرخنامشون ببینن قیمت این لحظش چنده؟ اوضاع داغوووووووونه یعنی هیچ برنامه ریزی واسه خرید هیچ چیزی نمیتونی داشته باشی . به خودت که میای میبینی...
-
332
سهشنبه 9 آبانماه سال 1391 09:37
یه اخلاقی دارم که شاید خیلی از آدما داشته باشن، اونم اینه که وقتی از یه چیزی دلگیرم یا ناراحتم یا خاطره خوبی ندارم ، وقتی از کنارشم رد میشم چه از لحاظ فیزیکی ،چه معنوی خیلی خیلی عذاب میکشم. بطور مثال بعد از حدود 5سال که از جشن عقدمون میگذره به خاطر یه مسائل خیلی کوچیک دلم نمیخواد فیلمشو ببینم و خیلی از این موضوع رنج...