در یک عمل غیرمنتظره برا خودم رفتم کلاس رانندگی ثبت نام کردم و جلسات تئوریش و امتحان داخلیش رو رد کردم حالا احتمالا از یکشنبه ی آینده کلاسای شهریم شروع میشه
خدا کنه حداقل بی دغدغه بگذرونمش
استرس دارم واسه شهریش
دیگه باید امسال به اهداف تعیین کردم برسم ، شوخی نیست که
راستی باید برم یه کفش خوب وراحت برای کلاسام بگیرم ، حوصله ندارم آخه هیچی به نظم خوشکل و خریدنی نمیرسه ، چرا واقعا اینجوری شدم من؟
25 فروردین هم تولد همسری بود با یه کمربند چرم(40)و یه ادکلن خوشکل و خوشبو (60)گذشت ، البته خونه مامان اینا بودیم و مامانم براش یه کیک خوشمزه درست کرد ، ولی خانواده همسری کلن تولد و سالگرد ازدواج و اینا براشون ابداً تعریف نشده !!!!!!!!! اوایل فکر میکردم کلن نمیدونن چی هستن اینا حالم به هم میخوره از این رفتاراشون ، سه تا خواهر شوهر همه از من بزرگتر .....
بیخیال به درک ، دنیا به تلافی!
همین دیگه
با خوذم عهد کرده بود امسال بریم کیش یعنی منظورم شروع سال بود که هنوز مقدور نشده ،
راستی با حساب یارانه های گل و باقیمانده عیدیهای نقدی دو تا ربع سکه خریدم ، دستم درد نکنه ،شد 495!
باشد که بیشتر پول جمع کنم و سکه بخرم
اینو میخواستم بگم ، ما یارانه ثبت نام کردیم ، چرا که نه ؟ شده میگیرمش میدم به فقیر ولی میگیرمش !
امروز درست 7 سال از روز اولی که دیدمت میگذره همسرم
دوم اردیبهشت 85 بود که برا ثبت نام اومده بودی دانشگاه ما، من 20سالم بود تو 27 . یادش بخیر چه روزایی بود چقدر من جووون بودم و سر زنده . چقدر خوب بودم . چقدر امید داشتم به آینده
خدایااااااااااا
ادامه مطلب ...
باز کن پنجره ها را که نسیم، روز میلاد اقاقی ها راجشن میگیرد
و بهار، روی هر شاخه کنار هر برگ
شمع روشن کرده است.
همسرم 25 فروردین 92 روز میلاد تو بر من مبارکباد.....