347 تهران دو روزه و عکسای آبادان

لنج پهلو گرفته

صبحانه بین راهی آش خوشمزه :

ناهارمون مرغ درسته

اینم یه عکس دیگه از ساحل خیلی خوشکل و اسکله و لنج :

این پایینی ها دیگه ماله آبادان نیست ......آخه خریدامون هنوز خونه خواهری موندن.

کادوی خونه نویی همسایه اگه گفتین چقدر خریدم ؟

فنجونایی که منو همسر عاشقشون شدیم اینا رو هم خوب گرفتیم :

بنفشه ماله منه ، نارنجیه و آبیه ماله همسری

یکشنبه طی یه تماس ،گفتن واسه کارای دفتر باید بیاین تهران، منو همسری برای اولین سفر ماشینیمون آماده شدیم راه افتادیم ، 9ساعته رسیدیم تهران ، دیروقت بود و رفتیم مرقد واسه اینکه یکم بشینیم و بریم دست به آب! ، یه اوضاعی بود اولاً که من با مانتو فوق کوتاهم که واسه تو ماشین پوشیده بودم، رفتم داخل ،اصلا گیر ندادن ، رفتیم منو و همسری نشستیم کنار ضریح ولی یخ کردیم ، به خاطر خدا یه دونه وسیله گرم کننده اونجا نبود ، تازه فن رو هم واسه تهویه هوا روشن کرده بودن که بیشنر مجمد میکرد هوارو، بعضیا اومده بودن با بچه که اجازه بشون نمیدادن پتو بیارن، خیلی بدددددددددددم اومد ، جلو ضریح مطهر!!!!!!!!!!همه باید مینشستن ساعت 2شب اگه یه نفر دراز میکشید مسئولش میومد دعوا! من چند دقیقه رفتم تو خانوما دیدیم یه گربه اومده داره میره پشت ضریح!!!!!!!!!!!!! اینو دیدم زنگ زدم همسری پاشو بریم تو ماشین. فرار رو بر قرار ترجیح دادیم. هیچ خوشم نیومد دیگه هم اونجا نمیرم.

صبحش رفتیم هواپیما*یی کشو*ری ، انقدر بیکار بودن و ناز داشتن کارمنداش که نگو، داشت حالمون بهم میخورد که اگه بخوام بنویسم یه مثنوی از حقوق حرامی که میگیرن باید بگم ، به خاطر تنبلی آقایون کارمون برا فردا افتاد و ما رفتیم کرج خونه برادر همسری ، خوش گذشت اونجا هم ، سه شنبه بعد از انجام کارمون دوباره پیش به سوی منزل!

تو این سفر جی پی اس گوشی همسری به شدت عصای دستمون بود