۵۲ متن و عکس

خیلی وقته درست  و حسابی ننوشتم 

این روزا هوای داغ و گاها شرجی  حوصله هیچ کاری برا من نذاشته بجز اینکه دفتر میرم و میام 

الان هم شوشو رفته دوش بگیره و گرنه میگفت :سارا پاشو حاضر شو دیر شده 

امروز شنیدم بابابزرگم برای بار دوم تو این ماه تو بیمارستان بستری شده  ،خیلی نگرانش شدم 

ایشالا که به خیر بگذره 

دیدی گفتم شوشو امده میگه:تو چرا حاضر نیستی؟ 

میگم بابا گرمه ولم کن  نمیشه یکم دیرتر بریم 

تا یادم نرفته اینو خواستم بگم بچه ها: 

امروز یه کامنت داشتم که یکی از دوستای گلم نوشته بود که : توداری و عجیب !

راست گفته ؟من کجا عجیبم توروخدا؟ 

منو به فکر فرو برد که چرا اینو گفته خواهشا اگه اینجورم بهم بگین  

اینم  پیراشکی هایی که بازم از هنر رویا جون بهره بردم

مرغ های هول هولی  جمعه  ۱ ۲  اونم همسری در حال کباب کردن تو بالکن خونمون

 جمعه منو همسری رفته بودیم پارک ساحلی سوار قایق شدیم از اونجا از ساحل عکس انداختیم رودخونه 

با همسری یادم نیست سر چی کمی شکر آب بودیم منم از لجم دفتر نرفتم ولی با اینا ازش استقبال کردم دسر

۵۱ بازی دوم

 امروز اینجا رو میخوندم: بادبادک

، من خودم رو به این بازی دعوت کردم!

بازی از این قراره که شما توی کامنت‌های این پست می‌تونین هر سوالی که خیلی خصوصی نباشه و تا حالا درمورد من ذهنتونو درگیر کرده  بپرسین ...  

هر کسی از دوستان عزیز هم که تمایل داره میتونه شرکت کنه

من اینو از طرف مستانه جون میگم

مرسی

۵۰ مبعث رسول اکرم

عید مبعث مبارک

۴۹ زندگی و کار و عکس

سلام

این چند روز حسابی با کارای دفتر و چونه زدن سر همه چی با مشتریها گذشت

روزهای پر کاری که به قول شوشو صبح که بیدارم میکنه ،بهش میگم نمیشه من نیام

اونم میگه : نه عزیزم تو باید باشی همیشه

خلاصه چونه زدن باشوشو فایده ای نداره و من هم ،صبح و عصر باش راهی میشم به سمت محل کار

درسته سخته و به کارای خونه کمتر میرسم ولی چون پیش شوشو هستم خیلی خوبه چون دلم زود به زود براش تنگ میشه قربونش برم مهربونمه دیگه

امشب از بازارچه کنار دفتر یه عالمه سبزی و 5 کیلو خیار خریدیم

و تقریبا 10 بود که رسیدیم خونه و شوشو شروع کردن به پاک کردن سبزیها و منم دست به کار درست کردن خیارشور شدم

داریم با شوشو تو درست کردن خیار شور حرفه ای میشیم

خلاصه الان تازه کارمون تموم شده و شام خوردیم که اومدم اینجا

چون مدتهاست آپ نکردم

راستی چند شب پیش تولد خانم همسایه بود که آقاشون همه همسایه ها رو دعوت کرده بو و میخواست خانمشون رو سورپرایز کنه و منو همسری نقش تدارکات رو داشتیم

ومحل اختفای محموله های تولد هم خونه ما تشریف داشت

خلاصه با گوشی همسری که 5800 هست یه مشت عکس انداختیم ولی فرداش که اومدم به سیستم انتقالشون بدم هیچی نبود منم بعد از ماجرایی که تو تولد شوشو سرمون اومده بود همون روز 6 تیر به همسری گفتم همین امروز میریم یه دونه دوربین میگیریم

ناگفته نماند دیویکممون هم عکس میندازه ولی کیفیتش کمه و همچنین دوبین عکاسی معمولی هم داریم  که دیگه دوره و زمونش گذشته

تازه اون شب چون اونا دوربین معمولی داشتن هی من میگفتم :ماله ما بهتره ، زود عکسا رو بدستتون میرسونیم

اینم دوربین  که با رم و کیفش شد 261500 بود که با تخفیف شد 255000 تومن

عاشقشم خیلی کوشولوه

اینم چندتا عکس روزمره  با دوربین گرفتم

فکر نکنید ندید بدیدم ها!

ناهار چند روز پیشمون 

جمعه شام با همسایه ها بیرون رفتیم عکس جمعه

کیکی که با ذوق بسیار درستیدم

اینم یه زاویه دیگه از کیک