روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

410 "جام جهانی 2014"

رفتیم برزیل هورررررررررررررررا 

409 افکار من

از جمعه حالم بد بود ُ تهوع و دلپیچه و نفس تنگی ، بالا خره دیروز با اصرار همسری رفتم دکتر . یه سرم با 5 تا آمپول توسط خواهری نوش جانم شد ولی مگه آخه دست خواهری درد هم داره به جرات میتونم بگم بی درد بود. بهترم ولی از استرسای کاری امروز کلن سردرد نامرد ولم نمیکنه 

دیشب خونه خواهری، به یه غذای حاضری مهمونشون کردیم . 

چرا انقدر همه چی گرونه آخه؟ یه خورده گیلاس و یه هندونه 20 هزار تومن؟ 

 

امروز عصر به خاطر سردرد نرفتم دفتر، گرچه که همه چی رو با تلفن دارم دنبال میکنم. 

  

درمورد ریاست *جمهوری کلی حرف داشتم ، یادم نرفته ولی حوصلشو نه شما دارید و نه من ! ولی تبتروار: 

* خودشون میخواستن یه نفر بیاد بالا که عمر نظام تداوم داشته باشه  

* من رای ندادم ولی رای دهندگان به روحانی رو دوست دارم 

* خوشحال شدم که ریس *جمهور شد ولی با خودم که فکر میکنم میبینم خوشحالی نداره چون بازم دست یکی دیگه و خواست یه نفر از اون بالا مهم بوده و شاید رای ها شمارده شده ولی منافع دیگه ای پشت پردست!!!! 

 

باشد که اوضاع این مملکت رو به بهبود بره و فقط اوضاع معیشت ملت بهتر بشه خودش هزاران بار ارزشمنده .

با اعلام نتایج آرا به نفع حسن، 200تومن دلار کشید پایین و کلی هم قیمت طلا!  

گاهی میگم خداکنه اون دنیا وجود داشته باشه و ببینم احمد*ی ن/ژآد داره عذاب میکشه!

408 بن بست فکری

نمیدونم والا بخاطر خاله پری هستش ، یا اوضاع گل و بلبل م م لکت! که من دیروز سراسر دپرس  بودم. کلن احساس بیهودگی و همچنین بیچارگی مفرط میکردم

رای که ندادیم چون دلمون نمیخواست و همچنین هیچکی رو تشویق به دادن یا ندادن رای نکردیم . ولی اکثرن به روحانی رای دادن، دیروز ولی کلن حواسمون به انتخابات بی تقلب بود ،برخلاف 4 سال پیش که همه چی انگار چشم بندی بود و یه خواب!

یادمه تازه ازدواج کرده بودیم هنوز سه ماه نشده بود ، خواهری و همسرش با  یه کله پاچه مشتی برا صبحونه اومده بودن پیشمون و داشتیم اوضاع رو بررسی میکردیم.....

 من همیشه از سرعت گذر زمان تعجب میکنم ، چقدر لحظه شماری کردیم که این 4سال نکبتی تموم شه ، تموم شد ولی به تموم شدن خودمون هم نزدیک شدیم ، اطرافیانم همه از لحاظ روحی ویرانن ،تفریحات کم و گرون شده ، خدایی تو این مدت خیلی ها رو دیدم که مرتب به روانپزشک سرمیزنن...

الان که دارم مینویسم روحانی 50درصد آرا رو بدست اورده

 

407

از  دیشب همسری تو خودشه و کلی استرس داره ، خیلی ناراحتم براش ، همیشه اون منو آروم میکنه حالا خودش دچار مشکل زدگی شده  دیگه،خوب با این اوضاع گل و بلبل بهش حق میدم.

فارسی 1 از شنبه کلن سریالای جدیدی پخش میکنه ، منو همسری منتظر مدرن فامیلی هستیم گرچه که کلی از فصل یکش رو با هم دیدیم. خلاصه منتظر سریالای طنزشم ولی نمیدونم چرا هرچی تلاش میکنم ابداً از دوبلوراش خوشم نمیاد و منو مستقیم میبرن تو کلمبیا!!!!!

جدیداً کوزی گونی و خرم رو هرشب ، قهرمامان یا جمعه یا سه شنبه و نظم وقانون هم پنج شنبه ها دنبال میکنیم.

خیلی وقته که تفریح نداشتیم.

دیروز یه خانم از کاندیدهای شورای شهر اومده به همسری میگه میشه از تابلوی روان دفترتون برای تبلیغات استفاده کنیم؟ همسری هم رک بهش گفت نه متاسفانه!!

 خو چی بنویسم؟اتفاقات من حول این چیزا میگرده!

چه مدتیه تو فکر بچه افتادم، البته به تنهایی و بون همسر  ، هیچ تصمیمی نیست کلن فقط به بچه ها و بزرگ شدن و مراحلش فقط فکر میکنم . سخته ولی مگه میشه کسی نخواد ؟ من به همه گفتم دوتا پشت سرهم میخوام ، دوست دارم با هم بزرگ بشن . مامان میگه: لطف کن یه دونشو بیار ، دومی پیشکش