-
۳۳مریضی من وسفرشوشو
سهشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1389 18:09
ز دوشنبه هفته گذشته تا همین شنبه همش مریض بودم و زیر پتو ،پنج شنبه یکی از همسایه یه استخر اختصاصی پیدا کرده بود که اول خانوما برن و بعد از ظهرش آقایون ساختمونمون (در کل ۴ واحد از ۶ واحد با هم در ارتباطیم) ، من که مریض بودم ولی همسری رفت .خلاصه خیلی خیلی ازش تعریف کرد و گفت اگه هفته آینده هم بود حتما از دستش نده و برو....
-
۳۲نظرسنجی درمورد توتال کور
پنجشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1389 23:18
سلام دوست جونا یه پست فوری گذاشتم اگه ممکنه جوابمو سریع بدین میگم تا حالا از بین شما کسی توتال کور (همین دستگاه های ماهواره ای که همه شبکه ها تبلیغشو روزی nبار پخشش میکنن)خریده؟ ثمر بخش بوده براتون؟ شنیدین که مفیده یا نه؟ اخه خواهری قصد خریدشو داره ،من شک انداختم تو دلش که خوب باشه
-
۳۱(استعفاوشام باهمسایه ها)
شنبه 11 اردیبهشتماه سال 1389 09:49
بالاخره چهارشنبه از این کار مزخرف و بیخود استعفا دادم و از دست همکارای حسود و بی جنبه و عهد بوقیم رها شدم گرچه ریاست اون خراب شده گفت باید با مقامات بالا برای امضای استعفا مشورت کنه ولی من که تصمیم جدی گرفته بودم ،پنج شنبه از همه بچه ها خداحافظی کردم و گفتم چه امضا بشه و چه نشه من از شنبه نمیام(تصمیمم کبرایی بود...
-
۳۰(عکسای روزمره)
یکشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1389 19:17
سلام بعد از یه مدتی که حوصله نوشتن نداشتم و به خاطر مژی جون که کلی سراغمو میگرفت شروع کردم به نوشتن ننوشتم چون تو این روزا اتفاق خاصی نیافتاده بود و به روزمرگی گذشته و درضمن به خاطر کارهای زیاد خانم خونه(که من باشم )و نیز هیچ کاری هم نمیکردم و بیشتر مواقع عصرها تا شب هنگام که همسری به خانه مراجعت می نمودند در خواب و...
-
۲۹(تولدهمسروازدست رفتن عکسا)
پنجشنبه 26 فروردینماه سال 1389 19:34
سلام خوبین دوست جونا؟؟؟؟؟؟ دیروز تولد همسری بود از صبحش همش منتظر عصر بودم که شوشو بره سر کار و من میزمو بچینم و یه جشن دو فنره بگیریم خلاصه سریعا دو نوع ژله درست کردم کیک درست کردم و تزیینش کردم ولی چون اولین بار بود زیاد به دلم ننشست منم حاضر شدم موهامو سشوار کشیدم و ..... نزدیکای ۹ بود که همیشه این موقع همسری راه...
-
۲۸(سوال از دوست جونام)
شنبه 21 فروردینماه سال 1389 20:38
سلام دوست جونا چه خبرا؟خوبید؟دماغتون چاقه؟ من که فعلا فعلنا خبر خاصی ندارم و این روزهای من با فکر در مورده تولد همسری داره سپری میشه : که چی بخرم ؟چی بپوشم؟چیکارا کنم؟ و ........ فروردینه تفلد شوشوجونم حالا چندمه؟ ولی مطلبی که میخواستم ازتون بپرسم این بود که حتما تا حالا وام گرفتین میشه در مورد وامهای ۴،۳ ملیونی با...
-
۲۷(خبر خوب)
سهشنبه 17 فروردینماه سال 1389 21:30
سلام دیشب ازشوشو یه خبر خوب شنیدم خیلی سرحال ترم خدا رو شکر می کنم ،خدایی که همیشه ما بنده ها ازش غافل میشیم ولی اون هیچ وقت ما رو فراموش نمیکنه شوشو دوست دارم که تموم این مدت بداخلاقی های منو تحمل کردی و به روی خودت نیاوردی
-
۲۶(همین جورری)
دوشنبه 16 فروردینماه سال 1389 21:58
سلام رونق گرفتن وبلاگستان رو به همه دوستای وبلاگی تبریک میگم آخه یه مدت بود همه مسافرت ،گشت و گذار و اینا.......بودن ،و هیچ خبری نبود به هر حال ما که امسال تعطیلات عید رو همش تو خونه و تو خونه و بازم تو خونه بودیم نه مسافرتی نه مهمونی و فقط چند باری منوهمسری بیرون رفتیم . برای ما امسال بی سر صدا نوروز و تعطیلات گذشت....
-
پست موقت برای آبنوس جان
چهارشنبه 11 فروردینماه سال 1389 11:58
آبنوس گلم مرسی خیلی لطف کردی و این همه با حوصله تک تکه سوالات منو جواب دادی ایشالا رنگشون که کردم خبرت میکنم عزیزم
-
۲۵(نمایشگاه هوایی)
سهشنبه 10 فروردینماه سال 1389 17:00
سلام دوستای عزیز چه خبرا ؟ تعطیلات عید خوش گذشت؟ برا ما که همش تو خونه گذشت چون مامان و بقیه فامیل نبودن تنها حسنش این بود که از اداره لعنتی جیم شدم همین چند تا عکس ماله ۴ فروردین ۸۹ هست که با شوشو و بابا رفتیم نمایشگاه هوایی پایگاه چهارم شکاری: تو این عکس برادران گرامی ارتشی هم حضور بهم رسانیده اند تموم شد تا بعد
-
۲۴(عکس اسفندی)
شنبه 7 فروردینماه سال 1389 11:59
سلام این یکی از عکسای ۱۴ اسفنده که ما با مامان و بابا و داداش رفتیم بیرون واسه ناهار یادم نیست اسمش چی بود اینم یه ناهاری که روز أخر سال کاری یعنی پنج شنبه ۲۸/۱۲/۸۸ اومدم خونه دیدم همسری آماده کرده یعنی خودش درست کرده تا بقیه عکسارو بیارم بای
-
بیست وسوم(سالگرد ازدواج)
سهشنبه 3 فروردینماه سال 1389 12:14
امروز سوم فروردین ماه ۱۳۸۹ اولین ساگرد ازدواج من و همسرجونم هست همسرم عزیزم مهربونم ،سالگرد ازدواجمون مبارک پارسال سر ساعت ۸ با آژانس رفتم آرایشگاه چون دلم نیومد ۷ صبح همسری بیدار کنم همه مهمونا خواب بودن وقتی رسیدم یه نفراز کارکنان آرایشگاه اونجا بود گفت حالا خیلی زود نیست که اومدی؟من گفتم خودتون بم ساعت دادین خلاصه...
-
بیست ودوم(نوروز ۸۹ مبارک)
شنبه 29 اسفندماه سال 1388 22:16
عیدتون مبارک همسری دوست دارم عیدت مبارک
-
بیست و دوم(دعا و آرزو)
شنبه 29 اسفندماه سال 1388 10:47
سلام الان شبکه pmc رو گرفتم دارم آهنگ گوش میدم همسری هم رفته بیرون زنگ زدم بهش گفتم آینه و شمعدونه رو که دیشب دیدیم رو بگیر از سر راهت دیشب مامان اینا عیدی برام اوردن آجیل و تخمه شیرینی .......و از همه مهمتر سکه تقریبا ساعت یه ربع به 12 بود که رسیدن خسته از بازار رفتن و خرید کردن بابا که همش خمیازه میکشید خلاصه یه...
-
بیست و یکم(سال۸۸)
جمعه 28 اسفندماه سال 1388 08:33
سلام امروز تصمیم گرفتم مثل همه دوستای وبلاگی در مورد سال ۸۸ بنویسم چون چند ساعت از عمرشون بیشتر باقی نمونده سال خوبی بود فروردینش عروسی من و همسری جونم بود سفرهای مکرر کاری همسری جا به جایی های مکرر در اداره حقوق ناچیزم خردادش مسایل دور از انتظار مملکتی اواخر مرداد سفر قشنگمون به مشهد و کلی هم گشتیم و خوش گذرندیم...
-
بیستم(چهارشنبه سوری)
سهشنبه 25 اسفندماه سال 1388 23:15
همسرمهربونم دوست دارم ایرانیای عزیز چهارشنبه سوریتون مبارک امشب، ایرانیان به رسم قدیم، آتش برمی افروزند و از روی آتش میپرند. همه از هر سن و گروهی در کوچه ها یا اطراف شهرهاو خواندند: «زردی من از تو، سرخی تو از من». سرخی و نشاط و گرما را از آتش میگیرند و زردی و رخوت و سستی خود را به آتش میدهند تا سال جدید را با نشاط و...
-
نوزدهم(رنگ مو)
دوشنبه 24 اسفندماه سال 1388 12:56
سلام من موهامو رنگیدم رفتم آرایشگاه زنداییم رنگم مارکش کالکشن n7 بود این رنگ رو زمینه مشکی یه قهوه ای خوشکل شد هنوز شوشو ندیده بود استرس داشتم خوشش نیاد ولی تا دید اینجوری شد: منم هی اینجوری: خلاصه گفت همونیه که دوست داشتم یکمی هم موهامو کوتاه تر کردم صورتم گرد شده به نظر خودم عوض شدم همین دیگه راستی واسه سفره هفت سین...
-
هجدم(نرم نرمک میرسد بهار)
جمعه 21 اسفندماه سال 1388 15:15
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک شاخه های شسته، باران خورده، پاک آسمان آبی و ابر سپید برگهای سبز بید عطر نرگس، رقص باد نغمه و بانگ پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک میرسد اینک بهار خوش بحال روزگار … اگه فکر کردین این عکس بالایی منم ببخشید ها ولی اشتباهه فکرتون چون من هنوزم هیچ کاری نکردم......... (خیلی دلم گرفته)
-
هفدهمین(روزای آخر سال)
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1388 21:16
سلام خبر خاصی نیست که آپ کنم منتظر کولرم که بالاخره سرویس کاره بیاردش .حتی میگم جارو هم نکنم تا روزای آخر نمیدونم چم شده؟؟؟؟ کفش میخوام،مانتو میخوام همه چی مخوام ولی انگار نمیخوام واسه خرید که میرم حسش نیست بخرم هیچ کاری واسه عید نکردم امروز با همسری رفتم بانک بعد نمایشگاه بهاره ،که اونم در واقع هیچی نداشت فقط دستمال...
-
شانزدهمین(عروسی رفتم)
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1388 00:14
سلام شوشوی گلم دوست دارم عیدت مبارک دوستای گلم عیدشما هم مبارک (۱۷ ربیع الاول تولد رسول اکرم(ص)) امشب با مامانو بابا و خواهری رفتیم یه عروسی که تو تالاری بود که نوروز ۸۷ عروسی خواهری توش برگزار شده بود یاد خاطره هاو اینا افتادیم........ شوشوهم نیومد آخه عروسی رفتنو زیاددوست نداره میگه عروسی ماله خانماست و آقایون...
-
پانزدهمین(جمعه بارونی)
جمعه 7 اسفندماه سال 1388 16:28
سلام امروز جمعه بود و از دیشب با مامان اینا قرار گذاشتیم که ناهارو بیرون ببریم که صبح طرفای ساعت ۱۰ که پاشدیم فکر کردیم هنوز صبح زوده ، نگو هوا ابریه خلاصه مامان تماس گرفت گفتش که من بعضی از وسایل رو جمع کردم ولی بارونه من وشوشو هم گفتیم باشه نریم دیگه مامان گفت واسه ناهار بیاید اینجا که بازم جون فعلاْ کابینت ندارن و...
-
چهاردهمین
چهارشنبه 5 اسفندماه سال 1388 11:35
سلام امروز به خاطر گرد و غبار هوا تو شهرمون گفتن مدارس تعطیله،ادارات هم از ساعت ۱۰ کارشون شروع میشه منو میگید: ولی نزدیکای ۱۰ بود که یکی از همکارا تماس گرفت که :اگه حرکت نکردی نیا چون ظاهرا به طور کلی تعطیله ! حالا منو میگید: من وشوشو هم که دم درخونه بودیم باشور وشعف ونشاط وشادی خاصی برگشتیم خونه و اینجوری شدیم: ولی...
-
سیزدهمین(عاشقانه)
دوشنبه 3 اسفندماه سال 1388 22:18
همسر مهربونم اگه امروز ناراحتت کردم منو ببخش نمی دونم که این روزا اینجا رو میخونی یا نه؟ ولی اگه خوندی بدون که خیلی دوست دارم هیچ وقت دلم نمیخواد برنجونمت خیلی دلم گرفته همیشه دوست دارم امروز به دنبال عشقت اینجوری بودم: بیا زودی مثل همه شبامون اینجوری بشیم : من فقط عاشق اینم عمری از خدا بگیرم اونقدر زنده بمونم ،تا به...
-
دوازدهمین(عکس ازتعطیلات)
جمعه 30 بهمنماه سال 1388 22:36
گزارش تصویری گردش علمی من و شوشو پنجشنبه ۲۲ بهمن ۸۸: سایه من شوشو در سواحل رودخونه شهرمون رودخونه زیبا جمعه۲۳ بهمن: ساختن منقل صحرایی از هنرهایی شوشوجون منقل در حال آماده شدن و پاهای شوشو ناهارمون
-
یازدهمین(سپندار مذگان)
جمعه 30 بهمنماه سال 1388 00:16
ما که نفهمیدیم ۲۹ بهمن سپندارمذگان هستش یا ۵ اسفند ولی به هر حال برای اینکه از قافله عقب نمونیم شوشوجونم سپندارمذگان مبارک
-
دهمین(ولنتاین ۲)(عکس)
سهشنبه 27 بهمنماه سال 1388 15:07
روز شنبه ۲۴ بهمن ماه جشن ولنتاین ۲ نفره من و همسری صبح روز شنبه شوشو رفت بیرون منم سریع مایه کیکو درست کردم دادم به همسایه کناری که تو قالب بریزه و بزاره تو فر ظهر که همسری خونه بود خانم همسایه اومد دم در گفت که داریم واسه ناهار بیرون میریم کلید خونه رو بت بدم به کیکت سر بزنی منو میگی: منم که مجبور بودم هر ۱ ربع ۱...
-
نهمین (ولنتاین)
شنبه 24 بهمنماه سال 1388 15:08
همسرم ولنتاینت مبارک
-
هشتمین
پنجشنبه 22 بهمنماه سال 1388 11:23
شلام الان ۱۰:۲۰ صبح روز پنج شنبه ۲۲ بهمنه که انقلاب ما انفجار نور بوده! دیروز با شوشو رفتیم بازار البته منو گذاشتو رفت پمپ بنزین منم(!)خریدم واسه ولنتاین خو چون اینجا رو میخونه نمی شه بگم خو حسابی مغازه های کیف و کفش وگشتم ولی اونی که میخواستم پیدا نکردم آخه دمه عیدم که هست قیمتا نجومیه خلاصه بعدش اومد با شوشوجون...
-
هفتمین
چهارشنبه 21 بهمنماه سال 1388 00:04
سلام سلام من اومدم روز یکشنبه فردای مهمونی مامان وبابا ،برادر شوشویی بدون خانم ودخترش از کرج اومده بود خلاصه شوشو هم عصر بعد از اینکه با بابا رفت واسه رنگ کابینت های خونه مامانم اینا ،رفت دنبالش وبا هم اومدن خونمون واسه شام، منم سریع ماهی سرخیده و برنج درستوندمو شب هم به اصرار همسری پیشمون موند ولی بنده خدا صبح بعد از...
-
ششمین
یکشنبه 18 بهمنماه سال 1388 00:23
سلام یوووووو هههههو امروز بعد از کار و ناهار سریعاْ شوشو lcd کامپیوترو اورد و سر زمین گذاشت و در حالت دراز کشیده و لم داده بودیم اولین و دومین قسمت فصل ششم لاست و با شوشو جونم دیدیم یه حالی داد مادر شوهری امروز یه قابلمه پر به شوشو خورش فسنجون و برنج داده بود منم ذوق زده شده نامردی نکردم از این فرصت استفاده یا احیاناً...