-
۱۱۸ خواستم بگم .....
چهارشنبه 8 دیماه سال 1389 00:03
نمیدوم چرا این صفحه رو باز کردم تا بنویسم شاید خواستم بگم چند روزه به همسری گفته بودم بریم از اطراف شهر ،نی بچینیم برا گلدون تو پذیرایی و امروز رفتیم عکسشون شاید خواستم بگم نی ها رو آوردیم خونه و بعدش رفتیم لوازم قنادی و خرید کردیم عکسشون شاید خواستم بگم بعد ازاون جا رفتیم ونه مامان اینا و چون شام سالاد مکزیکی داشتن و...
-
(۲) ۱۱۷ پی نوشت های پست قبل
دوشنبه 6 دیماه سال 1389 14:31
پی نوشت ۱- دوستای عزیز طرز تهیه خامه فرم گرفته رو از اینجا پیدا کردم که درست کردنش خیلی خیلی راحته http://cheftayebeh.blogspot.com/2010/07/30.html ۲-طرز تهیه نون خامه ای هم از اینجا که خیلی خوب توضیح دادن : http://tarlancafe.persianblog.ir/post/37 ۳-پرسیده بودین این سریال "گمشده در دنیای جین آستن " پنج شنبه...
-
۱۱۷ از روزها گفتن
دوشنبه 6 دیماه سال 1389 10:23
چند روزه که خبر خاصی نیست با دیدن سریال "گمشده در دنیای جین آستن " تو کانال من و تو ۱ ،کتاب "غرور و تعصب" رو دانلود کردم و خیلی خوش اومده ازش و الان دقیقا صفحه هشتاد هستم عصر شنبه ،به سرم زد که نون خامه ای درست کنم .به همسری میگم درست میکنم و اگه ماله من مثل مال قنادیا نشه مطمئن باش بهتر میشه...
-
۱۱۶ کریسمس
شنبه 4 دیماه سال 1389 01:45
کریسمس مبارک گرچه ،اومدم بگم پست پایین جدیده
-
۱۱۵ بازی
پنجشنبه 2 دیماه سال 1389 20:02
اگر ماهی از یکسال بودم... آذر پاییزی دوست داشتنیم (ماه تولدم) حالا به خاطر همسری شایدم فروردین اگر روز هفته بودم... همیشه عصرای پنج شنبه و صبح های جمعه رو دوست داشتم اگر عدد بودم... ۲۰ یا نامبر وان اگر جهت بودم... شمال اگر همراه بودم... همراهی شاد و شنگول اگر نوشیدنی بودم... شاید آب هویج و بستنی شایدم آب پرتقال مطمئنا...
-
۱۱۴ یلدای ما
چهارشنبه 1 دیماه سال 1389 12:18
-
۱۱۳ جشن باستانی ایرانیان : یلدا
سهشنبه 30 آذرماه سال 1389 00:53
تو نت دنبال یه جمله یا یه شعر خوشکل میگشتم ،چندتا پیدا کردم ولی هیچ کدومشون به دلم نمی نشست ،به همسری میگم بیا برات بخونم ببین کدوم بهتره میگه سارا اینو که باید خودت بنویسی آرزو میکنم همیشه ی خدا جمعتون جمع ،دلتون شاد ،لبتون خندون ،عمرتون باعزت و عاقبتتون بخیر باشه انشاا... یادم رفت از همه مهم تر جیبتون پر پول شب...
-
۱۱۲
دوشنبه 29 آذرماه سال 1389 11:29
-
۱۱۱ یارانه هامون هدفمند شد
یکشنبه 28 آذرماه سال 1389 12:32
دیشب اعلام شد که از ساعت ۲۴ ،۲۷/۹/۸۹ یارانه های کشور عزیییییییییزمان ایران هدفمند میشود درهمین راستا من که ته دلم لرزیده ،آخه با وضعیت این درآمدهای ناچیز و خرج های سنگین چگونه خواهیم زیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ الان شوشو زنگ زد گفت هرچی ناهار داریم جمع کن بریم پارک
-
آنچه گذشت
جمعه 26 آذرماه سال 1389 21:14
-
۱۰۹ در عزای شهدای کربلا
چهارشنبه 24 آذرماه سال 1389 20:10
تاسوعا و عاشورای حسینی تسلیت باد
-
۱۰۸ روزانه
دوشنبه 22 آذرماه سال 1389 23:22
خدارو شکر که پدر شوشو از بیماستان مرخص شدن و حالشون بهتره. از دیروز هوای اینجا ابری و بارونیه و حسابی سرد شده . امروز شوشو یه مشت خرید کرده تو بارون .آخی خیلی اذیت شده بود.آخه ما از قبل از مسافرت میشه گفت تقریبا خوراکی چندانی نخریده بودیم خلاصه شوشو امروز رفته بود بادمجون و کلم قرمز و فلفل دلمه و هفت کیلووووو هویج...
-
۱۰۷ عکس
شنبه 20 آذرماه سال 1389 11:13
-
۱۰۶ محرم و پیتزا
چهارشنبه 17 آذرماه سال 1389 18:55
این روزا اصلا حال و هوای محرم نداره.نمیدونم پارسال هم همین طوری بود یا نه (آخه نمیدونم چرا از پارسال خیلی چیزا رو یادم نمیاد .نه که سال اول زندگیمون بوده، فکر کنم ،تنها خاطرات دونفرمونو به ذهن سپردم) تو این روزا کمی دفتر خلوته و سرمون مثل تابستون شلوغ نیست و عصرا همسری خونه میمونه و که یا پای نت هستش یا کتاب پی دی اف...
-
۱۰۵(Twilight (Eclipse
سهشنبه 16 آذرماه سال 1389 10:00
دیروز به همسری میگم :گلی من فردا دفتر نمیام ،آخه میخوام خونه بمونم و پیتزا درست کنم کمی فکرمیکنه از رو بدجنسی که خودش فردا تنهایی نره ،میگه فقط من یه مدل پیتزا رو اگه درست کنی میخورم هااااا میگم چه مدلی؟ میگه :پپرونی (میدونه که میگم پپرونیم کجا بود؟) بعد دوباره خودش میگه سارا میدونستی که همه ی پیتزاها تقریبا هیچ فرقی...
-
۱۰۴ آکادمی گوگوش
یکشنبه 14 آذرماه سال 1389 23:42
ای ول خوشم اومد سروش برنده شد اصلا از صدای کسرا خوشم نمیومد گرچه اصلا صدا نداشت راستی شوشو اون هفته فهمید مامان سروش خانم میترا تو بفرمایید شام هستش از اون موقع که فروغ (تو کانال من و تو ۱) آهنگ ؛بیا بنویسیم ،مهستی؛ رو خونده عاشق این آهنگ شدم برا دانلودش کلیک کنید آذر ماه خوشکلم :
-
۱۰۳ سفر نامه بارمز همیشگی
شنبه 13 آذرماه سال 1389 01:37
-
۱۰۲ برگشتیم
جمعه 12 آذرماه سال 1389 04:08
وای چقدر خوبه که برگشتیم خونه تقریبا ۱ساعت و نیم پیش رسیدیم خونه همش به در و دیوار خونه نگاه میکنم و به شوشو میگم :خونه خودمونو عشقه ،وای واقعا هیچ جا خونه آدم نمیشه وقتی رسیدیم و خونه رو نگاه میکردم تو دلم خوشحال شدم و ذوق کردم که دقایق آخری که عازم بودیم همه چی مرتب کردم چقدر خوبه آدم اینترنت رو از تو ال سی دی...
-
۱۰۱ دوستای گلم امروز میریم حرم ،هیچ کس رو فراموش نمیکنم
یکشنبه 7 آذرماه سال 1389 08:51
من الان کافی نت هستم با گوشی همسری بجز عنوان چیزی نمیشه نوشت خلاصه امروز عصر میخوام برم حرم همتونو به اسم صدا خواهم کرد بانو جون تو هم مشهدی؟زیارت قبول خانم دیگه برم خداحافظ کامنت ها رو بدون جواب تایید کردم از همتون ممنونم
-
۱۰۰سفر
پنجشنبه 4 آذرماه سال 1389 22:54
فردا ساعت حدود ۱۲ با شوشو داریم میریم مشهد زیارت، ایشالا چهارمین باره که باهم خواهیم رفت مهر۸۷،اواخر آذر ۸۷،مرداد ۸۸،وفردا به مدت یه هفته نیستم،جمعه ظهر که راه بیفتیم ،پنج شنبه شب میرسیم خونه همتون رو تک تک یاد میکنم ،نیت کنید، تو حرم نائب زیارتون هستم یا امام رضا ممنونم که با هم طلبیدیمون (سعی میکنم کامنت هامو با...
-
۹۹ شوشوی سید و عید غدیر
چهارشنبه 3 آذرماه سال 1389 14:49
شوشوی ما سید تشریف دارن ،به نظر شما چه چیز قلنبه ای به عنوان عیدی به همسر عزیزشان تقدیم کنند؟البته بماند که کادوی تولد هم بهشان گفتیم دست گلش درد نکند فقط کیک کافیست (کیک را هم چون سفارش داده بودند پذیرفتیم) عید غدیر مبارک شوشو ،عیدی میخوام
-
به پست پایین چندتا عکس اضافه شد
سهشنبه 2 آذرماه سال 1389 13:02
پست پایین جدیده چرا وبم تو گودرتون آپ نمیشه؟
-
عکس تولد
سهشنبه 2 آذرماه سال 1389 08:42
-
۹۶ خدا بیامرز ماهی جون
دوشنبه 1 آذرماه سال 1389 01:25
الهی ماهی جون دیشب بی حال شد همسری هی دورش میچرخید با دسته یه قاشق چوبی نگهش داشته بود نمیذاشت کف تنگش بخوابه ولی از دیشب فقط و فقط نفس میکشید و یه طرفه افتاده بود کف تنگ و حالا هم بدون اینکه بیاد رو آب( مثل همه ماهی ها) باهامون وداع کرد از دیشب همش یاد این صحنه ی فیلم "آواز گنجشک ها" میوفتم: ***یه مدت دنبال...
-
۹۵ ماهی جون
شنبه 29 آبانماه سال 1389 17:44
دیشب تو هال خوابیده بودیم ،صبح یه غلت زدم دیدم همسری کنار جاکفشی نشسته و یه چیزی تو دستش و ناراحته پرسیدم چیه؟هی چیزی از اون دور تو دستاش نشونم میداد و نمیگفت چیه خلاصه پاشدم دیدم ماهی خوشکلمون ظاهرا پریده بیرون و همسری یه مشت دنبالش گشته تا بالاخره یه گوشه پیداش کرده ،انگار حداقل نیم ساعت بیرون از آب بوده و خشک شده...
-
۹۴ داستان کرفس تو خونه من و شوشو
پنجشنبه 27 آبانماه سال 1389 17:35
تو این روزا خیر خاصی نبوده دیروز که به تمیز کاری خونه و بالای کمد دیواری گذشت حالا فقط بوفه قبلیه مونده که سمساریه گفته که میام فردا ببینمش خداکنه فردا صبح هم ببرتش .شوشو میگه انقدر این بوفه سنگینه که اگه سمساری ناز کرد میگم مجانی ببرش واسه خودت، فقط از این سه طبقه کشوندنش ما رو رها کن. واسه ناهارهم یه غذای جدید...
-
:(
دوشنبه 24 آبانماه سال 1389 14:42
اومدم بگم پست پایینی جدیده ولی تو گودر نشون داده نمیشه پس پست پایینی رو بخونید
-
۹۳ یه پست پر عکس
دوشنبه 24 آبانماه سال 1389 11:20
-
۹۲ کاملا خصوصی،ببخشید دیگه :)
پنجشنبه 20 آبانماه سال 1389 22:28
-
۹۱ two and a half men و پاستا
سهشنبه 18 آبانماه سال 1389 19:06
امشب یا نزدیکای صبح میرسه خونه عصرنرفتم دفتر.تلفن رو دایورت کردم رو خونه. کلافم.دبلیو سی رو میشورم همش دارم فکر میکنم یه چیزی درست کنم اگه رسید گشنش بود،اگه من خواب بودم، اگه تو قطار شام نخورده بود.باخودم میگم اونجا که همش مرغ و کباب و برنج خورده چی درست کنم مثل همیشه ماکارونی اولین و آخرین انتخابمه .یادم میفته گوشت...