روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

381 هفت سین ما

از لحظه شروع تعطیلات آخر سال که ۲۸ باهشه تا سیزدهم ُ من از گذشت ثانیه ثانیش ناراحتم ُ نه که گم حالا داره همش خوش میگذرهف حس میکنم دیگه بعد از تعطیلات همه چی جدی میشه و همه به کار و زندگی قبلیشون مشغول میشن و دیگه رفت تا یه سال بعد که دوباره چند روز تعطیلی باشه پشت سر هم و هوا خوب باشه و همه بیکار باشن و بهااااااا ر باشه .... 

چه میدونم والا ،دوست ندارم زود تموم بشه.... 

امشب قوم الظالمین (خانواده شوهر) رو دعوت کردم ، زرشک پلو با مرغ و سوپ آماده کردم ولی همه کارها انجام شده تقریبا.خدا کنه خوب بگذره 

هفت سین 92: 

380 روز شمار

سه شنبه بعد از خوردن سبزی پلوماهی و گذروندن سال تحویل و دیدن برنامه ویژه من و تو راه افتادیم به سمت خونه مادرشوهری و دوتا تراول پنجاهی عیدی گرفتیم بعد شام خونه مامان اینا رفتیم واسه شام بازم سبزی پلو با ماهی !!!!! و یه 50 و کیسه برنج ! که چون داشتیم قبولش نکردیم تو این قحطی برنج.......

چهارشنبه یکم رفتیم خونه مادربزرگ ها و عمه عیددیدنی و  بازم ناهار و شام خونه مامان بودیم

و ....و... و ...  شنبه ظهر با کلی تاخیر به علت بدقولی شوهرخواهری راهی یه مسافرت کوتاه شدیم به سمت ایذه و باغملک و دهدز که شب رو تو خانه معلم دهدز خوابیدم وکلی منظره قشنگ دیدیم و خلاصه کلی خوش گذشت

به علت اینکه 4 صبح رسیدیم خونه عمرن جون نداشتیم دیروز بیایم آژانس ولی از امروز شیفت صبحا میایم 

دیروز با برادر همسری عصرونه رفتیم پارک شب هم خونه عمه همسری برا شام دعوت شدیم عدشم یه سر یه ساعته خونه خواهری زدیم ....

چقدر بدم اومد ارمیا اول شد چقدر...

379 چهارمین سالگرد ازدواج

همسرم دوستت دارم همیشه و همه جا ، تا آخر عمرم 

چقدر زود چهار سال از زیر یک سقف بودنمون گذشت ..... 

اینم اولین سالگردمون 

  

تابلوی عروسی من و همسری :