روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

385 زندگی پر هزینه !!!!!!!!!

از دیشب شروع کنم

یه مدت بود مامان اینا فشارسنجِ دیجیتالی مادربزرگ پیششون بود ،چون جدیدن مامان فشارش زیاد بالا و پایین میشد، تو تمام جاها همراهمون بود، مسافرت ، دشت و دمن و...... که همسری گفت باید منم بگیرم و تو خونه داشته باشیم، دیشب از کنار یه تجهیزات پزشکی رد میشدیم 38 تومن داد که یه دونه معمولیش گرفت ، من مخالف بودم ،میگه: بذار پیر بشی فشارتو نمیگیرم برات.......


امروز بعد از مدتها سوختن و ساختن با باتری ماشین 150تومن همسری داد واز شر استارت زدنای زیادی رها شد ،ولی بش گفتن بس که استارت زدی زغالای استارتتو باید عوض کنی ،  آخه خراب شدن!!!!!!!!!!


برای تکمیل مدارکم امروز رفتم آزمایش عدم اعتیاد بدم ازم 13500تومن گرفت که یه کیت بزنه تو ووووووووش!!!!!!!!


یک کیلو سیب زمینی ، یک کیلو پیاز ، یک کیلو خیار 5000تومن!!!  (آره به نظرم گرون نشده راست میگید)

شنبه برای کانترای آشپزخونه همسری 120تومن داده نئوپان خریده و همون نجار به رنگ کابینتامون طرح ام دی افشون کرده( چون mdf  گرون میشد و تو این 4 سال تجربه ثابت کرده اونجا آبریزی نداریم از اینا گرفتیم) آشپزخونمون


تازه یه چیزی:  لوله ی چوبلباس آویز داخل کمد از وسط دو نصف شد، چوبی بود  ، همسری رفت از نرده کار بغلمون یه لوله ی استیل گرفت اونم تریپ رفاقت اومد برامون به اندازه ای که همسری گفت برید و داد دستمون ، بردیم خونه میبینیم چند سانت کوچکتر بش گفتیم!!!!!  هیچی مجانی به ما نمیسازه لوله ی مذکور

اتاق مذکور با لباسهای بی خانه

تازه ظهر با همسری دعوام شد ، اون بنده خدا تو اتاق بود ، من از لجم صندلی رو کوبیدم ،گلدون روی میز ناهار خوری افتاد ، هزاران تکه شد


384 آکواریوم و کانترآشپزخانه

بر اساس این پست  همسری بعد از تلاشهای بی ثمر و کارکردن رو مخ من، بی خبرانه اقدام به احداث یه اکواریوم کرد!!!!!!

تازه به خاطر اینکه این اکواریونم مذکور روی کانتر آشپزخونه ا بشه ، برای این اینجا  کانتر خرید و الان در خونه سگ میزنه و گربه میرقصه !!!!!!! و همش میگم کا خوه تکونی نمیکردم ..............


383 بیمه

همسری به خاطر یه سری مسایل کاری ِشوهرخواهری ، رفتن تهران  البته خواهری هم همراهشون رفته ، الان هم تماس گرفتم گفت کم کم داریم راه میوفتیم که برگردیم

البته خوب شد cd دفتر رو هم برد و تحویل داد به هواپیمایی کشوری

امروز سیندخت در رابطه با بیمه یه پست نوشته بود، همسری 5 یا 6 سال سابقه بیمه تامین اجتماعی داره ، حتی دریغ از یه بار که از دفترچش استفاده کنیم . البته دیگه حالا فعلن به خاطر هزینه ی بالاش قطعش کرده ، آخه بیمه ی چی میگن ؟خودفرما 130 یا 140 شده .ولی الان 3 ساله که هر دومون بیمه عمرکارآفرین شدیم و ظاهراً مزایای خوبی داره ، هم زمان فوت و هم بعد از 25 یا 30 سال( که این انتخابیه) میتونه آدم حقوق بازنشستگی بگیره .

سالیانه پرداخت میکنیم و هر سال 10 درصد نسبت به سال قبل افزایش داره . همسری سال اول یه ملیون ، سال دوم یک ملیون صد ، و سال سوم یک ملیون و دویست و ده  و به همین ترتیب اضافه میشه ولی پایه ی مبلغ پرداختی من 300 بود...

فکر کنم بیمه ی خوبیه. کلن باید هرکی برا خودش یه بیمه داشته باشه حداقل . امروز شروع بشه خیلی خیلی بهتر از فرداست،  پس بجنبید


اگه کسی از اینجا رد بشه فکر میکنه من کارگزار بیمه هستم

راستی همسری رو وادار میکنم دوباره بیمه تامین اجتماعی رو شروع کنه فکر کنم حداقل باید 10 سال سابقه داشته باشه که تو 60 سالگی بهش حقوق بازنشستگی بدن ، باید این مورد رو بپرسم ، گرچه که هر سال یه مدل جدید میشن این قوانین بیمه و بازنشستگی

382

مهمونی خیلی خوب برگذار شد ولی متاسفانه از غذاهای و سفره ی خوشکلم عکس ندارم ، کلاً اگه من عکس نگیرم تو خونه ی ما کسی نیست که از یه همچین چیزایی عکس بگیره ، و من از این بابت خیلی ناراحتم ، همسری میدونه من چقدر دوست دارم از همه چی عکس داشته باشم و نمیتونم گاهی جلوی  ملت دوربین دست بگیرم ولی همسری میتونست اون شب به یه بهانه ای عکس دست جمعی بگیره ، خلاصه از گفتن جمله ی " عزیزم عکس میگیری؟ " خسته شدم..........


راستی پنجشنبه مهمون مامان بودیم و همچنین رفتیم بازدید سد دز خوش گذشت..

امشب خاله برا شام دعوت کرده که اصلا حوصله ندارم ، انقدر تو طول سال همش سرکاریم که وقتی یه تعطیلاتی هست دلم میخواد هم بخوابم ، هم برم بیرون و هم مهمون داشته باشم و هم مهمونی برم و هم خونه تمیز کنم و هم............  ولی دست ما کوتاه و خرما بر نخیل