روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

416 رمضان92

ماه رمضون امسال هم رسید. روزگار داره با سرعت نور حرکت میکنه. چقدر ماه ها زود میگذره.با توجه به تغییر افکارو عقاید همسری ! امسال ظاهراْ تصمیم نداره روزه بگیره. کلن همش داره در مورد دین ،وجود خدا ، قرآن ،کائنات ، مذهب ، ..... تحقیق میکنه . خیلی دوست داشتم همپای من روزه میگرفت ولی نمیخواد ، من هم نه میتونم و نه میخوام که مجبورش کنم. فقط دلم برا ماه رمضونای سالای اول زندگیمون تنگ خواهد شد...... 

کلن  اینو که دارم مینویسم جدن اشک تو چشمم حلقه زده. ماه رمضون یه جور دیگست ، واسه من یه مدل دیگست ، دوستش دارم . دوست دارم تو خونمون حال و هواش حکمفرماباشه 

(لازم به توضیح هست که همسرم از بچگی تا همین چندسال پیش دایم المسجد بوده ، و خودش یه پای گردوننده مراسمات واحیاها و اعتکافات مسجدشون بوده،حتی تو مسجد درس میخونده ، کلن به قول مامانش گاهی میومده خونه!  ....  ولی با مطالعه و تحقیق و بررسی های زیاد به اینجا رسیده که هست!)


415 ناگت ماهی

از اینا خوردیم دیروز . برعکس  انتظارم خوشمزه بودن

414

مامان دیروز زنگ زد گفت داریم با خاله اینا میریم لب آب برای آب تنی ، من که باید سرکار میرفتم ولی با همسری بعد از دفتر حدود 9 بود که بهشون ملحق شدیم. تا 10ونیم اونجا بودیم . باخاله ها کلی خندیدیم خوش گذشت

یکی از خاله برگشته میگه چرا هر وقت عروسای فامیل نیستن همه با هم خوبیم و میخندیم ولی با حضور اونا همه تو قیافه میرن

زندگی خواهری و همسرش بازم تو سراشیبی اتاده وکلی ناراحتم. یه غم بزرگ براش همیشه گوشه دم هست . اخه خیلی خواهری آررومه و برعکسه منه . خیلی متینه و موقر. خیلی صبوره و مهربون. از قدیم گفتن سیب سرخ نصیب دست چلاقه!!

دیشب تا ساعت یک داشت بام دردودل میکرد. 

 

ادامه مطلب ...

413 سوغات مکه

هی با خودم عهد میبندم هر روز آپ کنم، که نمیشه .

دوست همسری که پارسال ازدواج کرده بودن، همرا بچه 5 ماهشون اومدن پیشمون!!!!!

من فکر کردم با دوتا نوگل شکفته روبرو میشم، دیدم نه بابا اینا ره 5،6 ساله ی ما رو تو کمتر از 1سال رفتن!!!

بچشون خیلی تپل و بامزه بود ، هوس یه بچه 5 ،6 ماهه کردم، مثلاً مال خواهرم باشه .خداااااا

خاله ی مکه رفته ی ما برگشت یه لباس خواب و یه زیرپیرهنی خیلی ضایع نصیب همسری شد!!منم که یه کاسه و بشقاب خوشکل آرکوپال براش برده بودم ... اشکال نداره دنیاست و تلافی

کلن اون روز که رفتیم دیدن خاله همه جمع بودن ، یه بحثایی شد که از رفتنمون پشیمون شدیم . برداشته خاله ی محترم واسه بابای من دمپایی ابری لاانگشتی اورده!!!!! بعد همزمان اینو به بابام داده و به شوهرخاله کم سن و سالم که  همیشه جین میپوشه، پارچه نفیس شلواری!!!!!  بنده خدا بابام هنگ کرده و دمپایی ها رو پاش کرذده دیده تنگه!!!!!! یعنی دیگه آخرش بوده

چه میدونم والا از این ماجراها که برا همه هست مافقط خندیدیم

من اعتقاد دارم یا آدم نباید به کسی هدیه یا سوغات بده ، یا اگر میده واقعن بسنجه و چیزی بده که بدرده طرف بخوره ،نه اینکه فقط رفع تکلیف باشه ، چون هم منتشو میذاره و هم به طرف بی احترامی کرده. پس دادن کادو هم که بدتر از کار اولیه.

بچه ها داریم یه وام 4 ملیونی میگیریم که سودش بدنیست ، میخوایم بزاریم یه جای قرض الحسنه و باش یه وام دیگه بگیریم شاید تونستیم وام 15 تومنیمون که 450 قسطشه و 5 سالست  رو صفر کنیم . دعا کنید توروخدا