کار هر روزم شده :بیدار شدن ، آماده کردن صبحانه ی دو نفره ، رفتن به دفتر ،ظهر برگشتن به خونه ، ناهار ، چرت ، دفتر ، خونه ، یه شام حاضری یا بخوریم یا نخوریم ، خواب ، دوباره فردا و فردا و فردا و چشم انتظار روز تعطیل نشستن..........
خدا رو شکر میکنم، نمیگم زندگی تکراری شده ، نمیگم ارامش ندارم ، نمیگم بده و نمیگم خوبه. کلاً همینه که هست
دیشب کلی دلم واسه خودم سوخت چون از مدتهای مدید پیش خرید نرفتم ، عید اومد و رفت من یه جوراب نخریدم ، اصلن نه آمادگی بچه رو دارم و نه شرایطشو ولی وقتی فهمیدم خیلی ها دارن مامان میشن که کلی بعد از من ازدواج کردن، حس بدی از خودم بهم دست داد .....
اصن امروز من پاچه گیریم اومده
ای جانم عزیزززززززززززم یه کمی برای خودت تنوع ایجادکن!یادمه یه زمانی خیلی پارک و پیک نیک می رفتی و کیک درست میکردی... این کارا برای تغییر و تنوع خوبه باز برنامه ش رو بزار
آره اون زمانی خیلی از این کارا میکردم عزیزم ولی انگار برام تکراری شده دیگه
سلام بعد از مدتها دوباره پیدات کردم و خوندمت. یه روزهایی هست که از همه چی زده میشی. نا امیدی. اما گذراست. واسه همه پیش میاد. در مورد بچه هم تا بخوای صبر کنی همهههه شرایط اماده بشه خیلی سخته. بسپار به خدا که همهچیز و ردیف میکنه
قربونت برم من
من که کلی اومدم و رمز خواستم که
می دونم..کاملا درک می کنم این حس و حال را