دوشنبه چون پیش فروش داشتیم از صبح یکسره دفتر بودبم و من از شدت خستگی پای تپراک خوابم برد به گفته همسری 8ونیم ولی خودم یادمه بعد از 9 بود!
بس که خوابیده بودم ، 7و نیم صبح پاشدم و همسری هم پاشد. از آش آبادانی که جمعه زیاد خریده بودیم گرم کردیم و حض بردیم جاتون خالی...
ناهار خونه مامان دعوت بودیم به صرف یه قیمه خوشمزه. بارون بی توقف میبارید یعنی دوش آسمون رو به شدت باز کرده بودن . یکمی بند اومد که شوهر خواهری پیشنهاد داد بریم ارتفاعات اطراف شهر رفتیم حدود 20دقیقه ای چادر زدیم چای و میوه خوردیم و عکس و بارون دوباره شروع شد
تو راه برگشت تو یه اقیانوس گیر کردیم و خاموش شد ماشی یعنی اگه در ها رو باز میکردیم غرق میشدیم ! جدی میگم . همسری تو دنده آروم آروم استارت زد و به جلو رفتیم و راه افتادیم ولی برادری از ماشین جلویی دید که ماشینمون پلاک نداره . خلاصه حدس زدیم که تو همون اقیانوس کنده شده
حسابی نذر و نیاز که پیدا بشه و ما رو درگیر پیچ و خم راهنمایی و رانندگی نکنه که نیم ساعت بعد به کسایی که شماره داده بودیم و جز خونه های اطراف بودن ، زنگ زدن گفتن پیدا شده..
خلاصه شب هم رفتم شام رو از خونه مامان اینا اوردن و موندن پیش ما
خوش گذشت و به یاد موندنی بود
همیشه شاد باشی
یکدفعه هوس آش کردم.. از هر نوعییییی...
مامانم اون هفته آش ابادانی درست کرد. اولین بار بود میخوردم. چقد خوشمزه بود.
89650320بهترین فرصت زندگی شما برای ثروتمند شدن مجموعه ای بی نظیر برای اولین بار در ایران برای کسانی که می خواهند بهتر زندگی کنند و از کمترین وقت و هزینه بیشترین سود را ببرند.برای آگاهی از جزییات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
http://fars.20r.ir
وای چقدر وحشتناک بوده خدا رو شکر بخیر گذشته
راستی سارایی یه مدته احساسم بهم میگه ازم ناراحتی آیا درست میگه؟
خوردنى ها نوش جونتون
چه بارونى بوده واییى
عالی بودن .........