عید قربان هم اومد رفت و جشن عقد دخترعموی همسری بود که متاسفانه سالنی که گرفته بودن به لت نم نم بارون و رعد و برق ، برقش قطع شده بود و تو طول مراسم نیم ساعت برق اومد
فردا هم هم به علت بی ناهار بودن خودمون رو تپ کردیم خونه مامان اینا و یه عدس پلوی تپل زدیم!
نمیدونم چرا غذاهامون یه دور تسلسل پیدا کردن که هی تکرار و تکرار میشن.مدتیه واقعا نمیدونم چی بپزم. دیشب به همسری میگم میگه خودم میپزم یه تاس کباب خوشمزه پزید که ناهار امروزمون بود.
دارم با مانیتور عزیزم که اوردیمش دفتر این پست رو میزارم
خدا چقدر همه چی گرون شده...........
دیدین؟
مگه میشه ندیده باشیم؟
بله خانمی. گرانی بیداد میکند این روزها