رفتیم عقد پسرعمو خوب بود ولی اصلاانتظار نداشتم این دختر رو انتخاب کنن، بنا به هزار دلیل !
حسابی برا بله برون خرج کرده بودن و هنوز یه جشن عقد تو تالار در راهه .محمد یه پسره و عموم نفسش میره و میاد ومیگه: "محمد".
اونجا هرکسی من و خواهری رو میدیدن میگفتن :بچه
دلم خیلی خیلی واسه خواهری کباب شد. همه زن و شوهرای جوون که با من و خواهری یا حتی بعد از ما ازدواج کردن تو خوبی و خوشی بودن خدا روشکر. و تقریبا همه یا بچه بغل بودن یا بچه تو دل!
دعا کنین برا خواهریم
سلام وبلاگ زیبایی داری
با تبادل لینک موافق هستی ؟
اگه موافقی منو با عنوان و آدرس زیر لینک کن
بعد خبرم کن تا منم لینکت کنم
عنوان : عشق ، خانواده ، زندگی
آدرس : www.love-family-life.blogsky.com
خوشحال میشم به بلاگم سر بزنید
موفق باشید
منو در قسمت جعبه لینک لینک کن (ممنون)
الهی به حقه ابروی حضرت زهرا دامن خواهریت سبز بشه
سلام
ایشالا مشکل خواهریت حل بشه و به اون چیزی که میخواد برسه
سلام
نمی دونم چرا اما تو ماه رمضون خیلی به یاد خواهرت بودم
انشالله که خدا کمکش کنه
سلام عزیزم
نیستی کم پیدایی نه سر به ما میزنی نه کامنت میزاری اینه رسم دوستی؟