خوبه که فردا تعطیله ، تا اینجا هم که اومدن جمعه ی زن عمو اینا به خونه ی ما، معلوم نیست اونم به خاطر دخترعموی پا ماهم که یه پسر داره و به شدت خوشحاله که داره دختردار میشه. و ظاهرن دیگه باید بستری بشه.
دیروز رفتم آرایشگاه زندایی وبه شدت ابرهامو خوب برداشت . خوشم اومد. به خاطر مسیر دورش تنبلیم میشه همیشه برم پیشش.
برا مهمونی رفتم دو دست بشقاب میوه خوری خوشکل خریدم که تا عصر عکسشون رو میزارم.
آدم یه چیز کوچولو میره چقدر ذوق داره. شایدم من اینجورم
سلام سارا جون
ابروهات مبارک باشه
خریدات هم مبارک باشه