روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

۵۷تنهایی و عکس

یه مشت نوشتم پرید  

حالم گرفت 

 

تو این روزا همش دفتر و خونه و اونم تنهایی حتی به خاطر گرمی هوا و بی ماشینی نتونستم به بابا که تنهاست سر بزن ولی جمعه شب بابا و خواهری با قابلمه های شامشون اومدن پیشم شوهر خواهری مثل همیشه غایب بود  

 

خواهری شب موند پشم و تا نماز صبح و حتی بعد از اون هم بیدار بودیمو با هم حرف میزدیم  

من همش باید به خواهری میگفتم آرومتر  همسایه هاخوابن،آخه خواهری تو خونه ویلایی زندگی میکنن و مصایب ما رو ندارن و تا دلتون بخواد با خیال راحت سر و صدا میکنن  

 

چند شب پیش که خانم همسایه برا خواب پیشم بود نزدیکای صبح با یه صدای فوق مهیب بیدار شدم دیدم خانم همسایه داره خورده شیشه جمع میکنه با خودم گفتم جا کاردی روی میز حتما شکسته ولی نه این وسط شیشه میز فدا شده بود و خانم همسایه هم داشت ریلکس جمعش میکرد و اینم میز شکسته وسط هال

تواین تنهایی عوض کردن شیشه میز هم افتاد سر دستم آخه خانم همسایه با وجود اینکه دوتاماشین دارن به یه تعارف فقط بسنده کرد 

 

چند تا عکس: 

گوشی تلفنی که ۱۷ تیر خریدیم(۱۱۵۰۰۰ ) و اینم گوشی قبلیمون که خاصیت بی سیم بودنش رو از دست داده بود  

شلوارکی که دیروز صبح با خواهری از بازار خریدیم 

قاب پازلمون که من و همسری پارسال این موقع از سفر به مشهد خریدیم و تند تند درستش کردیم 

خریدای چند شب پیش تو راه برگشت ازخونه مادرشوهرجان 

فدای همسری بشم اون توپ ماله اونه،تو این روزا با دیدن این توپ بیشتر از هرچیز دیگه دلم از دوریش میگیره آخه همش به این ور اون ور پرتش میکرد منم باید میرفتم براش میوردم

نظرات 24 + ارسال نظر
فهیم دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:29 ب.ظ

سلام .
خیلی خوشحالم که با شما آشنا شدم.امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشید و همیشه احساس خوشبختی کنید .امیدوارم دوست خوبی باشم

ممنونم خنمی
منم همین طور

من(رها)! دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:41 ب.ظ

آخی!
قاب پازل نمی آدا!
اون سفیده چیه!

درستش کردم رها جون
اون سفیده فکر کنم بادبزنو میگی آره؟

من(رها)! سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:00 ق.ظ

yesssssssssssssssssssssssssssssssss

من(رها)! سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:03 ق.ظ

این پازله خیلی قشنگه
منم می خوام!

ممنون
قابل نداره گلی

مهدیه سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:11 ق.ظ http://kalantar62.persianblog.ir

عه خوب نصفه شبی این همه جا خانوم همسایه رو میز چیکار میکرد...

دستش به جاکاردی محکم خورده بود اونم کوبیده شده بود به میز

آتی سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:53 ق.ظ http://paeize83.persianblog.ir

شلوارکت خیلی خوش رنگه مبارک باشه

ممنون خانمی

نگی سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:39 ق.ظ http://www.dotabarayeham.blogfa.com

خانم همسایه میزتونو شکست یا اینکه خود به خود شکسته؟
ایشالا همسرت به زودی و به سلامتی برمیگرده دوباره هی توپشو پرت میکنه تو هی میری میاریش :)))

نه دستش به جا کاردی خورده بود اونم کوبیده شده به شیشه میز
آره کلک تو به زحمت من راضی هستی

مژگان سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:17 ق.ظ http://lezateeshgh.blogsky.com

سلام عزیز دلم
همسری کی میاد که آبجی سارا ما از دلتنگی در بیاد؟
خانم همسایه خوب تحملی داشته از خجالت آب نشده
فدای سرت
وسایلت هم مبارک گلم
پازلتون هم خیلی نازه
راستی گوشیتوم هم مبارک-ایشالله باهاش خبرای خوب خوب بشنوید و همیشه قبضش کم بیاد :)

الهی فدات ایشالا بامداد پنج شنبه یشمه خانمی
آره خودم هم تعجب کرد ولی گفتم اشکال نداره قضابلا بوده
ممنونم از لطفت آخ گفتی قبض کم،جمله قشنگیه ولی حقیقت تلخه (همیشه بالا میاد این قبض تلفن لعنتی)

زندگی شکلاتی گلی و شوشو جونش :دی سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:37 ق.ظ http://shokolati.persianblog.ir

سلام عزیزم!
منم خیلی تو ذوق م میخورد که همه ش مینوشتم و میپرید! ولی حالا که پرشین بلاگ هستم همیشه خودش سیو میکنه و دیگه هیچی نمیپره :)) چطوری? : خوش میگذره?
منم باید برم چندتا شلوارک بخرم! نکه خیلی هم کم خرید میکنم ماشالله !!!


بیا اونورا عزیز دلمم
منتظرتم

سلام گلی جون
آره برو بخر تو که هیچ وقت خرید نمیکنی
چشم من که همیشه مزاحمت میشم

سپیده (باران عشق) سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:05 ق.ظ

پازلتون خوشمله! مبارکه!
خدا کنه شوشوت زودی بیاد تا خوشحال بشی!
راستی ما هم پازل داریمااااااااااااا ولی برای ما شب نماستتتتتتتتتتت یعنی نور رو توی روز می گیره و شب منعکسش می کنه! خیلی باحاله! یادگاری دوران عقدمونه!

مرسی عزیزم به ما هم گفتن شب نماست ولی دروغ بود میشه عکسشو بذاری ببینم سپیده جون

آنو سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:15 ق.ظ

آخه نصف شبی شیشه میز چطور شکست!!!!!!!!!!!!!!!!
خوبی خانومی؟
خریدات مبارکه!
میگم گوشی تلفنت منشی داره!!!
توروخدا حالت گرفته نباشه همسریت زودی میاد
دعا میکنم این روزا زودی برات بگذره

دست مبارکشون به جاکاردی روی میز خورده بود اونم کوبیده شده به شیشیه میز
ممنونم آنو جونم
آره منشی داره
ممنونم عزیزم
بوس

جوجو سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:26 ق.ظ http://alahman.blogfa.com

سارا جونم خانوم همسایه میزو شکونده بود؟!چرا اخه؟!
عزیزم...دورو همسریخیلی سخته..منم همین درد رو دام...موقعی که دلت میخواد باشن اما نیستن!خیلی سخته تحملش!
ببین اینقده که ما به این مسئله فکر میکنیم و دلتنگشونیم مردا هم همین طور هستن به نظرت؟!

آره اون شیکونده بود
آره تحمل خیلی سخته و چون بش وابسته شدی برگشن و رفتن به خونه مامان اینا برات غیر ممنکنه

مهناز مامان آروین سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:33 ب.ظ http://arvin-mahnaz.blogfa.com

سلام خانومی هنوز آقای همسر نیومدن غصه نخور .
اون خانوم همسایه میزو شکسته واست عجب خوابیدنی

نه هنوز نیومده
ایشالا چهارشنبه شب
آره دست گلش درد نکنه

مطبخ ژاله سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:14 ب.ظ http://matbakh64.blogfa.com

آرش سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:55 ب.ظ http://www.khurshid.blogsky.com

سلام
اولین بار بود که افتخار نصیبم شد به وبلاگتون بیام. از وبلاگ خورشید اومدم و دارم برای تمامی وبلاگ هایی که خورشید لینکشون کرده سر میزنم. وبلاگتون زیباست. در جستجوی محمد میخوام به تمام وبلاگ ها سر بزنم تابلکه با یاری عزیزان بتوانیم محمد احمدی رو بار دیگر با آغوش گرم خانوادش برگردونیم.منتظر همراهیتون هستم.

محمد چهارشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:40 ق.ظ http://shekarabad.blogfa.com

پیشاپیش ماه برکتو خودسازی ماه رمضان برشماو خانواده مبارک باد

ممنون
و همچنین برشما

نازنین چهارشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:59 ق.ظ

سلام من دومین باربلاگ قشنگتو دیدم من از مشهدم میشه میگین پازلو از کجا خریدین خیلی زیبا بو د

ممنونم دست شما درد نکنه
از بازار بعثت گرفتم تو طرقبه
حراج زده بود

سحربانو چهارشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:37 ق.ظ http://samo86.blogsky.com

داشت چیکار می کرد این خانم همسایه؟

چه میدونم؟
کاش میشد ازش پرسید

هورمهر چهارشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:10 ق.ظ

وااااااای چه عکسای خوشملی، البته به جز میز شکسته!
سارا به خودت سخت نگذرون، همسری چشم به هم بزنی برگشتههههههههههههههه!

ممنونم گلی
چشم خانومی
راستی امشب برمیگرده

جوجوک چهارشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:11 ق.ظ http://arteen.mihanblog.com

اوووووووووه
چه خوب
چه پست پر عکسی
اول از همه دست خانم همسایه درد نکنه که ترتیب شیشه میز را داد
دوم دست خواهر جونت درد نکنه که اومد پیشت
خیلی کیف می ده مثل قدیم ها به یاد خونه پدری و ...
وای خدا
من و خواهرم هم پارسال یک شب رفتیم خونه بابا خوابیدم و کیفی بردیم
مبارکه شلوارک و گوشی و ...
به امید خدا شوشو هم زودی می آید گلی
بووووووووووووووووس

گلم ممنون نظر خوشگلت خانمی
آره خیلی کیف میده حرفای واهرانه
ممنونم
بوس

بانوی حروفچین چهارشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:42 ب.ظ

مبارک خریدات... یعنی شیشه رو خانوم همسایه شکونده... چه جوری؟؟

ممنونم بانوجون
آره دستش به جاکاردی خورد اونم کوبید به میزو ....تق

زهرا پنج‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:51 ق.ظ http://diary1982.blogfa.com

الهی بمیرم واست که تنها موندی.
میدونم خیلی سخته .... امیدوارم زود زود برگرده پیشت....

آخه اینها چه همسرایین که همش خانماشونو تنها میذارن!!!

زهرا مرسی ولی دیشب برگشت

رضوانه پنج‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:19 ب.ظ http://rezvaneh.blogfa.com

آخی نازی
خیلی بده تنهایی مخصوصا وقتی آدم شوشو داشته باشه
ایشالا که شوشو جونت هرچه زودتر صحیح و سالم برگرده

ممنونم رضوانه جون

رضوانه پنج‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:21 ب.ظ http://rezvaneh.blogfa.com

راستی سارا جون
منم یکی از این پازلها دارم 1000 تکه شو فکر کنم مال تو هم 1000 تکه باشه
چه جوری تابلوش کردی؟ یعنی روی چیزی چسبوندی؟

آره ۱۰۰۰ تیکس خانمی
با چسب پازل چسبوندم گلی
بعد دادم قاب سازی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد