روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

۹۲ کاملا خصوصی،ببخشید دیگه :)

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

۹۱ two and a half men و پاستا

امشب یا نزدیکای صبح میرسه خونه 

عصرنرفتم دفتر.تلفن رو دایورت کردم رو خونه. 

 کلافم.دبلیو سی رو میشورم همش دارم فکر میکنم یه چیزی درست کنم اگه رسید گشنش بود،اگه  من خواب بودم، اگه تو قطار شام نخورده بود.باخودم میگم اونجا که همش مرغ و کباب و برنج خورده چی درست کنم مثل همیشه ماکارونی اولین و آخرین انتخابمه .یادم میفته گوشت چرخ شده نداریم میگم اشکال نداره مرغ ریش میکنم توش.تاحالا با مرغ درست نکردم ماکارونی.هی میگم خوب میشه؟ بد میشه؟ 

واسه ناهار فردا دیگ سنگی رو از تو کابینت درمیارم توش نخود و لوبیا چیتی و گوشت قرمز با پیاز میزارم و رو حرارت ملایم که دیزی درست کنم .وای عطر دیزی همه خونه رو برمیداره .خوشحالم چون شوشو دوست داره! 

مامان زنگ میزنه میگه میخوام امشب بیام پیشت بخوابم تنها نباشی (این اولین باره که این یشنهاد رو میده،میخواد یه جورایی ناراحتی چند روز پیش رو از دلم درآره)میگم :مامان امشب شوشو میرسه هااااا!  میگه :جدی؟نمیدونستم!  

هنوز نماز نخوندم آخه منتظر دادش هستم که بیاد موتور شوشو رو بیاره .باید دست به کار اپیلیدی بشم .وای کار خیلی وقت گیر و کسل کننده ایه! 

تازه دوش هم نگرفتم باید یه حال اساسی هم به آشپزخونه بدم  

چند قسمت از سریال پاستا رو دیدم از شبکه gem پخش میشه .وای عاشقش شدم .بازیگراش خوشکل نیست ها ولی از داستانش و مخصوصا عشق سرآشپز به آشپزش خوشم میاد هرشب ساعت 8:30 پخش میشه  

 

این روزا تودفتر همش این سریال و میدیدم:دومرد و نصفی two and a half men 

اوایلش زیاد راغب نبودم ببینمش حالا که رسیدم فصل ۲ عاشقش شدم 

ماجراهای یه مرد خوشگذرون و زن باز ،و برادر نجیب و زن ذلیلش ،و برادرزاده ۱۰سالش هستش که خیلی بامزه به تصویر کشیده میشه  

 

ادامه مطلب ...

۹۰

 چند روزه زیر فشار کارای خرد و ریز دفتر قرار گرفتم،آخه دوشیفت میرم .نه میشه دفتر رو ول کنم ،نه میشه اون کارها رو ول کنم و بیخیال شم

به برادری میگم در ظاهر راضیه ولی از مامان و خواهری میفهمم که برا انجامشون اذیت میشه ،به برادر شوهری میگم میگه کار دارم 

یه خصلتی هم دارم نمیدونم خوبه یا بد ،اینه که دلم نمیخواد منت احدی روم باشه و این همه شامل بابام و مامان و حتی شوشو هم میشه .نه اینکه اونا خدایی نکرده منت بذارن ،نه ،خودم دلم میخواد کارهامو به تنهایی انجام بدم و مزاحم کسی نشم و الان که مجبورم به کسی بگم برای انجام کارهای دفتر خیلی برام تحملش گرون تموم شده. 

امروز با شوشو در تماس بودم داشتم براش اینا رو تعریف میکردم .من فقط دلم میخواس بهم گوش بده و بگه من حق دارم.همین برام کافی بود ولی وقتی تعریف کردم اون بیچاره خیلی خیلی ناراحت شد  

من سبک شدم ولی ظاهرا همه بار معنوی این حرفا افتاده رو دوشش :(  

*خودمونیم بچه ها دیدی این عکسای نایت ملودی چقدر خوشکلو و دلبر و دلنشین و ملیح و زیبا هستن؟ 

 

سالروز ازدواج حضرت علی (ع)و حضرت زهرا(س) تبریک میگم .

 

۸۹ برای تو

گرچه همه پستام برای توه ولی این دیگه مخصوص تو هستش شوشوی گلم 

اخه این روا ازم دوری ولی اینجا رو دنبال میکنی و اولین کامنت رو برام گذاشتی  

حالم خیلی بهتره این دوسه روزه که تنها نبودم و رفته بودم خونه مامان اینا یه جورایی بهتر شدم 

گرچه دوری ازتو همه مدلش سخته  

عزیزم دوست دارم اولین کامنتتو که با اسم  "خود خود شوشوت" برام نوشتی رو ،اینجا بذارم :  

سلام
پدرم دراومد یه کامنت برات با موبایل بذارم
صد دفعه اومدم بنویسم هر بار یه طوری شد ... بگذریم
اینا چیه که نوشتی ؟ بی ادب بی تربیت
همه اینا فقط وفقط یک چاره داره اونم رفتن به یک مسافرته که ایشالا میام باهم میریم شیراز و اصفهان .
تو هم دیگه اینطوری نباش بذار منم اینجا خیالم راحت باشه خانم گل
قربونت برم عزیزم دوست دارم
 
سارا :دست گلت درد نکنه شوشوی گلم 
مرسی از اینکه به خاطر من به زحمت افتادی ببخشید
ذوق زدم کردی گلم
اخه اولین باره برام کامنت میذاری
ممنونم عزیزم
آره بیا تا باهم بریم گلم
بازم دوست دام
مراقب خودت باش
بوس بوس  
 
شوشو عاشقتم ،راستی کاپشن سی تومنیتم مبارک حالا کلک واقعا سی تومن گرفتیش؟ 
احتمالا دوباره شب برم خونه مامان اینا مراقب خودت باش،زود برگرد پیشم که دلم خیلی برات تنگیده نفسم