روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

۳۸ سفر وبلال و پشت بام

الان که دارم مینویسم همسری رفت راه آهن و سه شنبه شب ایشالا میاد

براش مرغ و سیب زمینی و فلفل دلمه سرخونمدم با خودش برد 

 

دلم حسابی براش تنگ میشه  

دیشب ساعت ۵/۱۲ با همسایه ها رفتیم بالا پشت بوم و یکی از همسایه ها یه  منقل بزرگ آتیش اورد و گذاشتنش روی یکی از دیشای خرابی که ولو بود اونجا و آقایون یه عالمه بلال کباب کردن و ماخانوما هم نوش جان کردیم ،تقریبا تا ساعت ۵/۲ اون بالا بودیم خیلی خوش گذشت 

 

نمیدونم خونه خودمون بمونم یا برم خونه مامان اینا  آیا ؟؟؟؟؟؟

راستی فردا ساعت ۴ بعداز ظهر آزمون آموزش و پرورش کوفتی دارم(هیچی نخوندم و دودلم واسه رفتن سر جلسه)آخه مطمئنم همش فرمالیتست و اونایی که باید قبول بشن از حالا معلومه 

 

راستی فردا دقیقا همون ساعت ۴ بعد از ظهر تولد پسر کوچولوی همسایه پایینیه و یه مدته همش داریم با خانومای همسایه مشورت میکنیم که چی کار کنیم و  چی بپوشیم 

 

و من به خاطر این آزمون لعنتی از رفتن محروم شدم 

 

همین 

 فعلا بای  

۳۷ شوهردداری کجا بود؟

سلام دوست جونا 

شوشو هنوز هست ولی باور کنید منم دو شیفت دفتر بودم و در حال کار و تلاش مضاعف مثلا اینجوری:

 

متاسفانه یا خوشبختانه واسه اونجا اینترنت نگرفتیم 

خوشبختانه :چون اگه بود من همش وب گردی میکردم و دل به کار نمیدادم 

متاسفانه :چون اگه بود من مجبور نبودم تا اومدن به خونه صبر کنم  

 

این روزا حتی به مامانم اینا هم سر نزدم  

دریغ از یه زنگ درست و حسابی که باشون حرف بزنم 

مادر شوهر بیچاره هم که جای خود داره ولی بازم هیچ 

 

 

به هر حال ولی این همسایه از کمتر فرصتی برای ارتباط با ما (آیکون خود شیفته ) استفاده میکنند و من آنها را بیشتر از اعضای خانواده زیارت میکنم 

 

امشب هم قراره به یه رستوران برای خوردن دیزی با همسایه های گرام تشریف ببریم 

 

در کل پیله یا کنه یا سریش یا هر چه میخواید اسم این همسایه ها رو میتونید بزارید   

راستی جمعه که باشون رفتیم بیرون واسه شام، همون همسایه بود که همش از دست پخت خانومش تعریف میکرد ،اونشب خانمش با خانوادش داشتن میرسیدن از شهرستان ،بدون اینکه اونا رو ببینه پا شد مجردی واسه شام اومد با ما بیرون 

 

اگه شوشو این کار و میکرد، که من میدونستم و اون(البته شوشوی من قربونش برم حرف نداره هیچ وقت هم از این کارا نکرده، بجز محبت و احترام  هم به من و خانوادم چیزی ازش تا الان ندیدم)

 

ظرفای تو سینک بهم چشمک میزنن  منم بشون چشمک میزنم یعنی خداحافظ دارم میرم دفتر  

 

احتمالا فردا شوشو دوباره بره سفر 

میام کامل براتون میگم

  فعلا بای