مامان دیروز زنگ زد گفت داریم با خاله اینا میریم لب آب برای آب تنی ، من که باید سرکار میرفتم ولی با همسری بعد از دفتر حدود 9 بود که بهشون ملحق شدیم. تا 10ونیم اونجا بودیم . باخاله ها کلی خندیدیم خوش گذشت
یکی از خاله برگشته میگه چرا هر وقت عروسای فامیل نیستن همه با هم خوبیم و میخندیم ولی با حضور اونا همه تو قیافه میرن
زندگی خواهری و همسرش بازم تو سراشیبی اتاده وکلی ناراحتم. یه غم بزرگ براش همیشه گوشه دم هست . اخه خیلی خواهری آررومه و برعکسه منه . خیلی متینه و موقر. خیلی صبوره و مهربون. از قدیم گفتن سیب سرخ نصیب دست چلاقه!!
دیشب تا ساعت یک داشت بام دردودل میکرد.
اینم شبهای رودخونه شهرمون :
هر روز اپ میکنی!!!!
ای بابا خدا کنه مشکلشون برطرف بشه
ایشالا توررو خدا دعا کنید
الهیییییییییی یادش بخیر. ما عید همین ورا نشسته بودیم. سمت راست عکس نزدیکای زیر پل. طوریکه سایه ی پل رو سرمون بود. یادش بخیر چقد خوش گذشت
عزیزم.من که ندیدمت ولی ایشالا همیشه به خوشی باشین خانومی
دور همی بدون عروس
به به میچسبه
خدا کنه زندگی خواهرت معجزه وار درست شه
انشالله هر چی که خیرشه به زودی زود درست شه
قربون خدا برم تو حکمت هاش
گاهی میمونم به خدااااااااا تو کار خدا
مژی اره خیلی میچسبه ( ایکون یه سارای بدجنس)
تور خدا دعا کنید
دلم باری خواهریت سوخت ایشالا مشکلشون حل بشه
چقدر دلم خواست الان توی این عکس بشینمممممم
عزیزم تورو خدا براش دعا کنید
آره خیلی باصفاست