جمعه صبح بود که با صدای ناله های همسری از خواب بیدار شدم و در حال درد دیدمش ، یه طرفه خوابیده بود و نمیتونست تکون بخوره و میگفت کمرم به شدت گرفته. زنگ زد برادرش براش پماد گرفت و ماساژش داد و رفت. همچنان دردش ادامه داشت ولی ظاهرن کمی آرومتر شده بود که ظهر دوباره شروع شد ،به شدت داشت آه میکشید ، دیگه گرفتگی عضلاتش پخش شده بود و به سختی نفس میکشید ، با گریه تماس گرفتم خواهری و درمان در منزل که گفت فعلن وقت نداریم ولی خواهری و همسرش طفلک سریعاً با آمپول ضداسپاسم رسیدن و کمی بعد از تزریق حال همسری کمی بهتر شد و تونست یه ذره جابجا بشه ولی کلاً نمیتونست پاشه بریم دکتر ،خلاصه ناهار حاضرکردم و موندن و همسری هم بهتر شده بود ، عصر هم مامان اینا اومدن عیادت و مامان بازم با یه مشت پماد اومد و دلسوزانه کمر همسری رو ماساژ داد خلاصه واسه شام مامان اینا و خواهری اینا رو نگه داشتم و گفتم همسری تو درد و بی حوصلگی نمونه بهتره.
مامان همسری که اصلاً ولی باباش مرتب احوال همسری رو جویا میشد!
شنبه هم نتونست بیاد دفتر ولی خدا روشکر الان بهتره
من موندم چطور دل مامانش راضی میشه تو این اوضاع بچشو نبینه یا صداشو نشنوه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خدا میدونه ! بی خیال
وای بنده خدا خیلی درد بدیه خصوصا وقتی بلند میشی میبینی نمیتونی تکون بخوری هم گردن هم کمر رو کشیدم خیلی سخته
الهی
نارنجدونه خیلی اذیت شده بود کاش هیچیکی درد نداشته باشه تو دنیا
الهی زودتر خوب بشن خیلی سخته
دلیل نیومدن مادرش اینه که دللللل نداره پسرشو ببینه توی این حال
حتمن همینه که میگی دل نداشته !!!!!!!!!!!!
دردش وحشتناکه سارا
من سر یه سرماخوردگی کمرم گرفت تا چند روز خیلیییییی بد بود.
من همش قرص شل کننده عضلات میخوردم که اسمش یادم نیست.
بعدش دیکلوفناک گرفتم خوردم بهتر شدم.کیف آب گرم اگر داری براش بذار.
اگرم تحمل میکنه براش با یه شال ببند تا گرمتر بمونه.
من که به خدا رسیدم.فکر کن از تخت نمیتونستم بیام بیرون باید دستمو به در و دیوار میگرفتم.نمیدونم از چی شروع میشه چون الانم گاهی میگیره.
ایشالا زودی خوب بشه
قرررررررررررررررربونت
موفق باشی
سلام
از وب یکی از دوستان اومدم اینجا
اسپاسم همینه درد شدیدی داره نگران نباش گلم
شاد باشی و تندرست
خوش آمدی عزیزم
آرهه ایشالا هیچکس دچار این مشکل نشه