۲۹(تولدهمسروازدست رفتن عکسا)

 

سلام 

خوبین دوست جونا؟؟؟؟؟؟ 

دیروز تولد همسری بود  

از صبحش همش منتظر عصر بودم که شوشو بره سر کار و من میزمو بچینم و یه جشن دو فنره بگیریم 

خلاصه سریعا دو نوع ژله درست کردم  

کیک درست کردم و تزیینش کردم ولی چون اولین بار بود زیاد به دلم ننشست  

منم حاضر شدم موهامو سشوار کشیدم و ..... 

نزدیکای ۹ بود که همیشه این موقع همسری راه میوفته به سمت خونه  

اس ام زد  گفت من امشب دیرتر میام 

گفتم نمشه زودتر بیای گفت نه  

هرچی به گوشیش و دفترش تماسیدم یا اشغال بود یا جواب نمیداد 

خانم همسایه از اون ور اومده بود لپ تاپشو بیاره من واسش بلوتوث نصب کنم  

خلاصه خیلی عصبی بودم 

 وقتی خانم همسایه تماس گرفت ،گفتم من امشب تولد بازی دارم ،و اینکه همسری دیر کرده ومن اعصاب ندارم ولی با این حال گفت من میام ۱۰ دقیقه میشینم  

منو میگید: 

خلاصه وقتی رفت به همسری زنگیدم گفتم کجایی ؟حرف تو حرف اورد  

منم خیلی نگران شدم دل تو دلم نبود که چه خبر شده؟

تا بالاخره اومدش  

میگم کجا بودی خیلی دلواپس شدم میگه دیش دوستمو رفتم تنظیم کنم 

منم میگید: 

بعد: 

ای یکمی هم معذرت خواهی کرد  

و ما با هم :

نشستیم فیلم گرفتیم عکس انداختیمو اینا 

اصل ماجرا اینجاست: 

 شب که میخواستم عکسای جینگولمونو به سیستم منتقل کنم تو دوربین اسم پوشه رو عوض کردم عکسا محو شد 

دیگه همسریه خواب آلود با اندوه فراوان بیدار کردم گفتم پاشو اینو ریکاوری کن عکسا رو بیار 

خلاصه تا امروز بهش ور رفت ولی نشد که نشد 

یا رمشو  رم ریدر نمیخوند  یا اگه میخوند نمیتونست ۸ گیگ رو بگرده 

متاسفانه عکسامون پرید  

حالا این عکسا با دی وی کم از رو فیلم گرفته شده

 

   

 

  

متنی که تو کارت نوشتم: 

باور کن ماههاست زیباترین جملات را برای امروز کنار میگذارم، 

                               امشب اما همه جملات فرار کرده اند،  

همین طور بی وزن و قافیه میگویم ،..... 

                           شوشو جان ،بهترینم،عشق همیشگیم 

تولدت مبارک