جمعه با مامان اینا سر ظهر بود که رفتیم پیکنیک ، هوا عالی بود ، آسمون به شدت قشنگ بود ، ناهار مامان جوجه آورده ود ، روز خوبی بود
ولی امروز خونه بودیم ، هوا بارونی و ابری بود، دیشب یه سر خونه مامان رفتیم و شام اونجا خوردیم ، داداش دیشب پیشمون بود تا ناهار ، بعدشم رفت ، الانم شام نخوردیم ، tv هم هیچی نداشت ، یکم با هم ورزش کردیم ادا درآوردیم و روزمون گذشت، الانم دارم به تنهایی فرند میبینم فصل 3 قسمت 16( جدایی راس و ریچل)
اشکم در اومد :
* هنوز نگران نتیجه امتحانم هستم
همیشه به خوشی
قربونت
خیلی زیباست
مخصوصا دومیه
ایشالله همیشه دلتون شاد باشه و لبتون خندون
راستی ماشین مبارک
چرخش به خوشی بچرخه
آره خیلی مژی
مرسی گلم