روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

422

همسری صبح رسید و اومد خونه مامان اینا دنبالم باهم رفتیم دفتر ،چون من دیروز اونجا مهمون بودنم مامان هم که بنده خدا یه سفره رنگارنگ واسه افطار چیده بود ،زنگ زدم خواهر هم خودشو رسوند

مامان هرچی اصرار کردکه سحر بیدارم کنه قبول نکردم ، الان دارم از زور گشنگی میمیرم بخوا،هیچی درست نکردم ، ساعت 6باید به مدت دوساعت دفتر باشم ،تازه همکارا مرخصین و دهن من سرویسه !

خدا من بریدم تو این ماه رمضون خدا.......

نظرات 3 + ارسال نظر
مامان سمانه یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 05:23 ب.ظ http://www.nazdokhtar1390.niniweblog.com

سلام.وقتتون بخیر.
میشه با یک sms خوشحالمون کنید؟
دخترکم تو مسابقه شرکت کرده و نیاز به رای شما داره.ممنون میشم لطف کنید و کد 140 رو به 20008080200 بفرستید.
دوست داشتید به وبلاگش هم سر بزنید و عکسش رو ببینید.
ممنون از لطفتون.

فافا یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 07:39 ب.ظ

وای روزه گرفتن اینجام سخته امروز هوای تهران ۳۸ ۹ بود

اخ اخ اخ

سیندخت دوشنبه 31 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 10:29 ق.ظ

وای خیلی سخته که بی سحری...

خیلی سخته سیندختی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد